مرگ در سنگر خوش است
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «حمید نادری واریانی» در بیستم تیرماه 1338 در شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش رضا کشاورز بود و مادرش نیره نام داشت تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت و به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت هفدهم شهریور ماه 1360 در «بازیدراز» توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. تربت پاکش در امامزاده محمد کرج نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
متن نامه به یادگار مانده شهید ارسالی از جبهه را در ادامه میآوریم.
خدمت پدر و مادر عزيزم؛
«زرمندهای دلتنگ در خط مقدم»
پس از سلام، اميدوارم حال همگي شما خوب باشد. پدر جان، حال كه اين نامه را براي شما مينويسم هيچ اطلاعي از شما ندارم و نامهاي بهدستم نرسيده است و خيلي دلم تنگ شدهاست الآن كه اين نامه را مينويسم در نزديكي خط مقدم جبهه قرار داريم. همين تقريبأ هفته قبل بود كه پادگان ما را با موشك زذند كه درست موشك به انبار مهمات برخورد كرد و از اين بايت خسارت زيادي متوجه ما شد به همين سبب پادگان را تخليه كردند. پادگان ما در غرب شهرها بوده است البته دست ضدِانقلاب در اين كار بوده است.
«عملیاتی در راه است»
پدرجان، ما هر لحظه امكان دارد براي عملیات و تهاجم سراسري وارد عمل شويم. اين يك حمله سراسري براي تصرف قصرشيرين ميباشد. اين حملهاي است كه از گيلان غرب شروع شده و با تصرف نفت شهر و ماهشهر از بلنديهاي بازيدراز كه حتما اسم آن را شنيدهايد حمله را آغاز خواهيم كرد، به اميد اينكه با الطاف خداوند و كمك امام عصر بتوانيم سرنوشت جبهههاي غرب را مشخص كنيم. پدر جان، مردن حق است انسان روزي به دنيا مي آيد و روزي هم از دنيا مي رود اما جهاد در راه خدا و دفاع از ميهن اسلامي و اهداف رهبر كبير آن كجا و در بستر مردن كجا. شايد اين افتخار بزرگي براي من و شما و خانواده باشد كه در عصرخميني كبير و با فرمان و دستور او براي بيرون راندن متجاوزين پست فطرت كه حتمأ خيانتي كه در قصر شيرين و جاهائي كه تصرف كـردهاند، شنيده ايد مو بر انـدام هر انساني را راست مينمايد. پدر جان، ميخواهم مرا از اينكه اگر اشتباهاتي در جواني كرده بودم ببخشيد. مي دانم، شما بزرگوار هستيد، خواهيد بخشيد. همين طور از مادرم طلب بخشش دارم پس از شهادت كه آرزوي قلبي است نميخواهم زياد داخل خرج شويد مخارجات را حداقل و مازاد آنرا به مستضعفين كه خود شما بهتر ميشناسيد، دستگيري كنيد.
«رویای صادقه شهید»
پدرجان، خيلي دلم ميخواست قبل از عمليات ميآمدم و شما و مادر و بچهها را ميديدم ولي گويا تقديـرچنين بود و من خواب افتخار شهادت را از مدتها قبل ديده بودم كه شرح مختصر آنرا در دفترچه خاطرات نوشتهام.
از دور همگي شما را مي بوسم و بهخدا مي سپارم و سفارش ميكنم كه امام را تنها نگذاريد و گوش به فرمان او باشيد تا انشاء الله اهداف مقدس اين مرد الهي تحقق يابد. دوستدار همگي شما حميد.
پدرجان، فكر نمي كنم مرا از اين كاري كه كردهام سرزنش كني در اين شرايط كه انقلاب از همه طرف مورد هجوم است، بايستي در انبار آذوقه ميماندم؟! نه فكر نميكنم خود شما راضي ميشدي. پدرجان، انسان هر كجا باشد روزي اين جهان خاكي را ترك ميكند افتخار مردن در سنگر كجا وكور و ناتوان و در بستر مردن كجا. اگر انسان در زندگي بيهدف باشد، قبل از اينكه سراغش بيايد به نظر من مرده است چون انسان بيهدف مرده متحرك است. امروز انقلاب ما محتاج خون همه ملت مخصوصأ جوانان است تا راه امام بماند تا اسلام و ايران به رهبري امام بماند. آرزودارم؛ انقلابمان درجهت مستضعفين پيروز وطنمان سربلند و مردممان خوشبخت و رهبر كبيرمان خميني بزرگ سلامت باشد.
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري