بهترین سوغاتی پدر
گزارش
نوید شاهد البرز؛ شهید «محمدحسن ناصربخت» یازدهم بهمن ماه 1329 در شهرستان کرج چشم
به دنیا گشود. نام پدرش نورمحمد بود و در مغازه ابزارفروشی کار میکرد. وی تا
پایان کارشناسی رشته دامپزشکی درس خواند.
ازدواج کرد، سه پسر و یک دختر از وی به یادگار مانده است. از سوی بسیج در جبهه
حضور یافت بیست و یکم شهریور 1365 در حاجعمران عراق با ترکش خمپاره به شهادت
رسید. مزار وی در امامزاده محمد زادگاهش نمادی از ایثار و شهامت در راه وطن است.
نامه به یادگار مانده از شهید «محمدحسن ناصربخت» را در ادامه میخوانید:
حضور باسعادت خانواده گراميم عليالخصوص آقاميثم :
باسلام ودعاي خير و با آرزوي سلامتي و قبولي طاعات اميدوارم كه حال همگي شما خانواده محترم مخصوصاْ شما همسر متقي وگرامي و آقا ميثم كه حال ديگر براي خودشان مردي شدند و جاي خالي مرا حتماْ پر مي نمايند وهمچنين فائزه خانم هم كه ايشان ماشاءالله بزرگ شدند و شبها براي كارهاي خانه كمك مي نمايند و نيز آقاجوادگل كه حتماْ منتظرند كه ما از جبهه سوغاتي بياريم. البته آقاجواد سوغاتي ما ازجبهه پيروزي سلامتي رزمندگان و پدرتان است. آقا صابر هم كه حتماْ حالشان خوب است و نيز خدمت باسعادت پدر و مادر گراميم كه انشاءالله احوالاتشان خيلي خوب است و نيز خواهر عزيز و مهربانم شهربانو خانم باوفا و آقا عليرضاي گل كه حال ديگر مردخانه شدند و همچنين آشيخ حامد عزيز و دلبندم كه حتماْ خيلي بهفكر سلامتي دائي اش است.
همچنين از طرف بنده خدمت پدر و مادر عزيزتان حاج آقا رجب كه انشاءالله در سلامت هستند و مادر گراميتان حاجيه خانم كه ان شاءالله درموقع نمازهاي اول وقت و خواندن قرآن، مارا و رزمندگان را فراموش نميكنند و همچنين آقا خسرو و خانواده محترمشان كه متأسفانه فرصت خداحافظي نشد، ايشان را زيارت كنيم و همچنين خانواده گراميشان و خواهران و برادران عليالخصوص آقا رضا با خانواده عزيزشان و محمدآقا و اعظم و نسرين خانم سلام گرم مرا ازاين راه دور برسانيد و نيز خدمت حسين آقا برادرعزيز و خانوادهشان و علي آقاي باوفا آقا داماد گل و خدمت عروس خانم و پدر و مادر عزيزشان و خانواده محترمشان سلام ميرسانم. انشاءالله علي آقا ميبخشند كه در نامه قبلي فراموش كرده بودم از ايشان يا احتمالاْ همسرشان نامي نبردم درضمن از عباس خبري ندارم آيا ايشان رفتند باخير.
آري، خانواده گرامي ما اكنون در اردوگاهي در شهرستان مهاباد هستيم و يادي از گذشته اروميه نمودم و هنوز معلوم نيست كي عازم جبهه شويم و از طرفي باتوجه به فرا رسيدن ماه محرم ماه آقا اباعبداله و اينكه انشاءالله ميبايد در آماده باش بود و احتمالاْ عمليات ادامه يابد و ما نيز شايد توفيق شركت در آن را داشته باشيم. معلوم نيست كه بعداز اتمام 45 روز بتوانيم به كرج بياييم البته زياد بطول نخواهد كشيد، شايد هم بتوانيم سر موعد بيائيم. بهرحال خيلي منتظر نباشيد والسلام.
«به امید بازشدن راه کربلا»
به اميد پيروزي. درضمن اميدوارم از جهت مالي در مضيقه نباشيد از چك بنده ميتوانيد استفاده كنيد. بهاميد نابودي صداميان پيروزي سپاهيان اسلام باز شدن راه كربلا انشاءالله.
درضمن سلام مرا به باجناق گرامي و همسر عزيز و فرزندان دلبندشان برادر زارعي اگر درحصارك هستند برسانيد البته نامهاي خدمت ايشان ارسال نمودم در ضمن فعلاْ نامه جهت ما ارسال نداريد معلوم نيست كه بهدست ما برسد ضمناْ اين نامه را توسط يكي از برادران كه مختصر كسالتي داشته و مرخص شدند ارسال ميدارم همچنين سلام گرم و بامحبت مرابهتمامي اقوام و خويشان و بستگان برسانيد.
چهاردهم شهریور ماه 1365
محمد حسن ناصربخت
منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري