هدف از رفتن به جبهه؛ مبارزه با دشمن درونی خود (جهاد اکبر)
شهید یوسف هادی در سال 1348 پا به عرصه وجود گذاشت. او مورد محبت تمام خانواده و فامیل بود و همه به او علاقه خاصی نشان می دادند. شهید در سال اول راهنمایی مقاله ای در مورد حضرت محمد(ص) نوشت که در کیهان بچه ها چاپ شد. در مورد ورزش نیز بسیار کوشا و فعال بود. با اینکه تعطیلات تابستان را کار می کرد ولی کافی نمی دید و به همین دلیل بعد از سال دوم راهنمایی دیگر به مدرسه برنگشت و به کار با پدرش ادامه داد. او بسیار فعال بود و برای کمک به خانواده اش هر کار پر مشقتی را تحمل می نمود.
شهید یوسف هادی با وجود
سن کمی که داشت در دوران انقلاب نیز همواره فعال بود و همراه با بچه
های همسن خود در تظاهرات
ضد رژیم پهلوی شرکت می نمود و بعد از انقلاب و شروع جنگ تحمیلی با اینکه سیزده سال
بیشتر نداشت سخت خود را آماده کرده بود که به جبهه برود اما اطرافیان او را قانع کردند
که هنوز زود می باشد و باید صبر کند تا بزرگتر شود.
خیلی زود خود را به حوزه نظام وظیفه
معرفی کرد و دفترچه آماده به خدمت گرفت. او می گفت که من باید در جبهه خدمت کنم و با
وجود اینکه فرصت زیادی به تاریخ معرفی به خدمت داشت روی پای خود بند نبود و خود را
برای خدمت در سپاه پاسداران حوزه کرج آماده کرد. در نهایت پس از گذراندن یک ماه دوران
آموزشی در پایگاه شهید باهنر سرانجام رهسپار وعده
گاه حق شد. در جبهه دائم
به دوستانش می گفت من به زودی شهید می شوم و به آنها خاطرنشان کرده بود که از ناحیه
سر شهید می شود و بعد از خداحافظی گفته بود که فقط بدن مرا به پدر و مادرم برسانید.
سرانجام آنچه خداوند تبارک و تعالی برایش تعیین کرده بود و به او الهام گردیده بود به وقوع پیوست و یوسف هادی در اسفند ماه 66 بر اثر ترکش خمپاره به لقاءالله پیوست.
وصیت نامه شهید یوسف هادی
من المومنین رجال صدقوا ما عاهد والله علیه فمنهم قضی نحبه و منهم من بنظرو ما بدلوا تبدیلا
برخی از مومنان بزرگمردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند پس برخی به آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.
به نام الله روشنی بخش قلب ها و با درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل حرکت می کنم در حالی که شهادت به وحدانیت خدا و رسالت نبی اکرم حضرت محمد (ص) و ولایت حضرت علی ابن ابیطالب (ع) و یازده فرزندش می دهم و پیرو ولایت فقیه که در این زمان نایب بر حق ولی عصر (عج) که سید بزرگوار و رهبر کبیر انقلاب و مرجع عالیقدر جهان تشییع امام خمینی است می باشم. هدف از رفتن به جبهه چیزی نیست مگر مبارزه با دشمن درونی خود (جهاد اکبر) و نزدیک شدن به الله و رشد صفات الهی در خود که انشاءا... به کمال انسانیت برسم و لیاقت شهادت پیدا کنم. و اینک چند جمله ای سفارش با خانواده ام.
اولا اگر سعادت شهادت یافتم و در خط اول جبهه به شهادت رسیدم مرا بدون غسل و کفن به خاک بسپارید چون دستوراسلام است و می خواهم با همین وضع خدایم را ملاقات نمایم شاید از سر تقصیراتم بگذرد.
دوم شما ای پدر و مادر برایم گریه نکنید و ناراحت نباشید چون من با خواست خود به جبهه رفته ام و خوشحال خواهم شد که در جوار دیگر شهدای اسلام قرار بگیرم ان الله مع الصابرین.
سوم برادرانم همه کارهایتان را برای خدا انجام دهید و دست از امام خمینی که حسین زمان است برندارید و تو ای تنها خواهرم شاگرد زینب باش و از او درس بیاموز و سعی کنید نماز جمعه فراموش نشود.
در خاتمه از همگی حلالیت می طلبم و شما را به خدا می سپارم.
مقلد امام خمینی یوسف هادی