من سر قولم ایستادم
سهشنبه, ۰۵ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۸
شهید حسین نیاسریازناوه در نامههای ارسالیاش از جبهه به شجاعت رزمندگان اشاره کرده است و از خوش قولی خود میگوید. متن نامه را در ادامه بخوانید.
به گزارش نوید شاهد البرز،شهید حسین نیاسریازناوه بیست و پنجم اردیبهشت 1338، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش اسماعیل و مادرش توران نام داشت. وی تا اول راهنمایی درس خواند و ششم شهریورماه 1361، در زادگاهش مورد سوقصد گروههای ضدانقلاب قرار گرفت. مزارش در بهشت زهرا تهران میعادگاه عاشقان و عارفان پاکباخته است.
نامهای از شهید حسین نیاسری در دست است که در ادامه مطلب میخوانید:
«خدمت پدر و مادر و خاله عزيزم، سلام گرمي را كه در زير توپ و خمپارههاي دشمن به شما ميرسانم. اميدوارم كه حال شما خوب باشد و تمام بچهها رضا و محمد و فريبا خانم و محسن و مولود مختار و علي منير و عباس، مجيد خاني، ليلا، ندا و دختر كوچولويي كه اسمش را نميدانم، سلامت باشند.
«روایتی از شجاعت رزمندگان نوجوان در جبهه»
نامه پر مهر و محبت شما كه براي حجت فرستاده بوديد، در روز 24 بهمن به دست من رسيد. من هم ديدم كه حجت صبح همان روز ساعت 8 صبح به تهران اعزام شده فضولي كردم و نامهها كه سه تا بود، خوندم و خوشحال شدم كه چنين خانواده پرمهر و محبت منتظر فرزند شجاع و نترسي هستند كه از هيچ چيز نميترسد و مثل شير در دل دشمن حمله ميبرد. من هرگز يادم نميرود؛ روز 20 دي را كه به دشمن حمله كرديم اين بچه مردانه براي بچهها كه جلو بودند، بيل و كلنگ ميآورد. من چشمهايم باز ماندهبود، هرچه گلوله ميباريد به او نميخورد با سرنيزه سنگر ميكند تا بچهها در آن پناه بگيرند. خلاصه هر چه از اين بچهها بگويم كم گفتم. هر كس كه اين بچهها را مي ديد، حسرت ميخورد. خلاصه سرتان را درد نياورم كه ما بعد از درگيري 20 دي، از آن گروهاني كه بوديم، سوا شديم. با بچههاي قديمي يك گروهان درست كرديم به نام شهيدي كه جايش در درون بچهها خالي بود او به آرزوي خود رسيد.نام گروهان شهيد محسن نادري گذاشته شد. در روز 20 بهمن من به هتل رفته بودم كه بچههاي گروهان را آموزش بدهم كه بعد از ناهار بچهها خبر آوردند؛ حجت زخمي شده و در بيمارستان شركت نفت است. من چند تا از بچهها را به بيمارستان فرستادم تا حالش را بپرسند. از اينكه من به بيمارستان نرفتم ناراحت نشويد؛ براي اينكه در آن زمان من بايستي به جزيره مينو ميرفتم كه براي بچهها لباس بياورم. تازه حجت خيلي شانس آورده بود چون كه آدم حرفگوش كني بود. هر كس كه آنجا بود شهيد ميشد و آموزشهايي كه بهش داده بودم، خوب گوش داده بود و هرگز فراموش نكرده بود.
«از خودگذشتگی رزمندهها»
«شهید خوشقول»
به اميد پيروزي حق بر باطل درود بر تمام فدائيان اسلام نابود باد دشمن بعثي
دوستدار هميشگي شما حسين بیستم دیماه 1359
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
نظر شما