دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند!
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «رضا طاهری» که نام پدرش «علی» است یکم خرداد ماه 1346 در نظر آباد از توابع ساوجبلاغ در خانوادهای متوسط دیده به جهان گشود. او با خانواده در سنین خردسالی به کرج مهاجرت کرد. وی پس از سپری کردن دوران کودکی در هفت سالگی جهت کسب علم و دانش به مدرسه رفت و تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل کرد و مشغول به کار در کارخانه بیسیمسازی ارتش شد و از این طریق کمک خرجی هم برای خانواده خویش محسوب میشد با تشکیل نهادهای انقلابی به عضویت بسیج در آمد و در آن نهاد فعالیت میکرد. وی پس از گذراندن دوره آموزش نظامی به جبهههای غرب اعزام شد و مدتی را در آن منطقه به نبرد پرداخت که سرانجام در تاریخ نوزدهم مهر ماه 1363 با اصابت تیر در منطقه عملیاتی سقز به شهادت رسید.
نامه به یادگار مانده از شهید «رضا طاهری» را در ادامه میخوانید:
با سلام و درود بيكران به پيشگاه صاحبالزمان حضرت مهدي(عج) و نايب بر حقش امام امت خميني بتشكن كوبنده شرق غرب و با سلام به شهداي اسلام به خون خفته اسلام كه با خون خودشان درخت اسلام را آبياري ميكند و با سلام و درود بر رزمندگان كه با پيروزيهاي پيدرپي خود مشت محكمي بر دهان ياوهگويان شرق و غرب و منافقين داخلي ميزنند و با سلام و درود بر تمامي شهداي حق و حقيقت و به ياد رادمرداني كه هميشه در نبرد شيطان و ظلم و جهل شهادت.
علتهاي خوف مرگ
1. تصور اينكه مرگ فناست.
2. زندگي مادي در اين دنيا
3. آمادگي ندارند.
با سلام به خدمت دايي عزيزم، پس از عرض سلام و سلامتي شما را از درگاه الهي خواستارم و اميدوارم كه همه شما خوب و سلامت باشيد و اگر از احوالات اين حقير خواسته باشيد، نعمت سلامتي كامل است. هيچ نگراني نيست بجز دوري شما آن هم اميد است كه ديدارها تازه و روشن شود و با سلام به خدمت زن داييم توران حيدري و محمد بهرامي و رضا بهرامي و سكينه بهرامي سلام گرم ميرسانم و زهرا بهرامي و پسرش علي حيدري سلام گرم ميكنم و خلاصه به تك تك اهل خانواده سلام گرم فراوان ميرسانم.
«گزارشی از جبهه»
باري داييجان اميدوارم از طرف من هيچ نگراني نداشته باشيد چون من با برادرانم جبهه حق عليه باطل از اسلام و مسلمين دفاع ميكنيم. دايي جان از جبهه برايت مينويسم؛ در جبهه دشمن بهطور كلي فرسوده شده است و هيچ كاري نميتواند بكند. گاهي در كنار گوشه شهر ترور شخصيتها است و فرماندهها را تيرباران ميكنند و فرار ميكنند و گاهي به بالاي شهر ميروند و براي كارهاي شخصي در راه كمين ميزند و عدهاي را شهيد ميكنند يا مين سر راهشان ميگذارند و يا بعضي شبها به پايگاه از دور تيراندازي ميكنند و فرار ميكنند اما هيچ غلطي نميتوانند بكنند به اميد اینکه همه اين كافران يعني دمكراتها، به زودي زود نيست و نابود گردند يا بعضي دستانشان را بالا ببرند و تسليم بشوند كه هر روز پنج و شش از آنها تسليم ميشوند و هر چند روي يك بار در شب حمله كردند و ما از آنها تلفات جاني و مالي گرفتیم و دست به فرار گذاشتند و كلاً دشمن كردستان هيچ غلطي نميتواند بكند و روز به روز تسليم و كشته ميشوند و پيروزي با ماست.
باري دايي جان نامه شما در تاريخ دوم مهر 1363 يعني در همان روز جوابش را نوشتم. باري من ديگر وقت گرانبهاي شما نميگيرم و شما را ميسپارم به خداوند متعال.
ديگر عرضي ندارم. والسلام عليكم و رحمته و بركاته.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره
اسناد انتشارات، هنری