او را «حنظله شهدای استان کرمان» نامیدهاند؛ شهیدی که بلافاصله بعد از عقد، عازم جبهه شد و ۲۰ روز بعد هم همسفر معراجیان شد. این دانشجوی خط امام که از فاتحان جاسوسخانه شیطان بود و بعدها بخشدار منطقهای در جیرفت کرمان هم شد، مسئول تبلیغات لشکر ۴۱ ثارالله بود و یادگاری او بر پارچه بزرگی که لحظه تاریخی ورود فاتحان به خرمشهر بر فراز مسجد جامع نوشت: «آزادی خرمشهر را به حضور امام و امت حزب الله تبریک میگوییم»، یکی از تصویرهای ماندگار آن روز تاریخی است.
روزهای آخر عمرش بارها از او شنيده بودند که گفته بود: «خدايا! مگر نه اين است که خودت گفتهای، هر کسی که عاشق من شود، من هم عاشق او خواهم شد و هر کس را عاشقش شوم به پيش خود میبرم... پس کی عاشق من میشوی؟» و خدا خود، خریدار این عشق شد. عصر سوم خرداد 61 پس از قدم نهادن در خاک خونرنگ خرمشهر و نماز در «مسجد جامع»، به دستور «حاج حسین خرازی» برای یاری بچه ها به گمرک رفت و سری را که همیشه گفته بود هدیه به دوست کرده، نثار راه عاشقی کرد.
سعید گنجی مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران، در جلسه هماندیشی با معاونان فرهنگی و مدیران استانی بر تقویت زیرساختها و هوش مصنوعی در حوزه اسناد و انتشارات تأکید کرد.
تازه ترین شماره ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران «یادمان شهدای غریب در اسارت» در شمارههای ۲۲۲ و ۲۲۳ منتشر شد.
در شماره 19 ماهنامه فرهنگیتاریخی شاهد یاران روایتهایی از زبان بازماندگان، ایثارگران و فرزندان رزمندگان نقل شده است و هر روایت، پنجرهای است به حقیقتی بزرگتر از جنگ؛ به حماسهای که با نام ایمان و توکل گره خورده است.
آمدند خرمشهر... آمدند شهر «خون»، شهر «خدا»... دیدی که آخر، مظلومترین مدافعان شرف نام انسان در تاریخ، دوباره آمدند و با وضو هم آمدند تا بر خاک مطهر و مقدس از خون پاکترین و غریبترین یارانت، بوسه زنند و جبین شکر و شوق بر این خاک خدایی و خونین بسایند. بچه های «جهان آرا» رسیده اند. بچه های «بیت المقدس»، بچه های «وزوایی» و «حسین قجه ای»، «همت» و «حاج احمد»... سلام خرمشهر! آغوش بگشا که پایتخت عاشقان و جان جهان شدهای!