خطشکنان نور
بهگزارش نوید شاهد البرز؛ شهید حسین رفیعیسیر در پنجم تير 1343، در شهرستان همدان ديده بهجهان گشود. پدرش اسماعيل، پاسدار بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. بهعنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. سيزدهم مرداد 1362، در مهران توسط نيروهاي عراقي با اصابت تركش به شهادت رسيد. پیکرش را در امامزاده محمد شهرستان كرج به خاك سپردند.
از شهید حسین رفیعی دستنوشتههایی در قالب خاطرات بهیادگار مانده است که در سالروز شهادتش منتشر میشود.
«روز اعزام»
اینجانب، حسین رفیعی خاطرات خودم را چنین آغاز میکنم؛ دهم آبان ماه 1361، بود که از کرج بهسوی جبهههای حق علیه باطل روانه شدیم، نهار را در کرج خوردیم و ساعت دو بعدازظهر بهطرف تهران حرکت کردیم. ساعت پنج به پادگان امام حسن (ع) رسیدیم. شب را در انجا گذراندیم تا صبح روز بعد نهار را نیز در پادگان خوردیم ما بعدازظهر بود که با 6 تن از برادران ترک آبادی به نامهای برادر حمداله دمیرچلو، علیمحمد قدیانی، محمدحسین خانی، بهروز صادقی، عیوب علیخانی، ما بعد از نهار خوابیدهبودیم، یک وقت بیدار شدیم دیدیم که جای ماندهایم.
فقط یک ماشین انجا بود، فورا بهخط شدیم و سوار ماشین شدیم بنا بود که بهجنوب برویم ولی گفتند که به غرب میرویم. سوار شدیم و طرف غرب حرکت کردهایم. شام را در همدان خوردیم و نماز صبح را در نزدیکی اسلام اباد غرب خواندیم. ساعت 8 صبح بود که به پادگان ابوذر رسیدیم.
«شور و حال معنوی جبهه»
در انجا رزمندگانی را دیدیم که چه شور حالی داشتند و با چه روحیه صدای نوارهای مذهبی از هر طرف به گوش میرسید و اوای قران از هر طرف شنیده میشد. خلاصه ظهر شده بود؛ نماز ظهر را مسجد قدسی خواندیم. بعدازظهر یک ساختمانی به نام شهید مدنی در اختیار ما گذاشتند، وسایل راحتی از جمله پتو و چراغ و کاسه همه این چیزها را در اختیار ما گذاشتند و بعدازظهر بود که ما را به خط کردند و به گفتند که شما تیپ سیدالشهدا گردان فتح گروهان 7 ابوذر فرمانده گردان برادر نقروی بود و فرمانده گروهان برادر باهری بود.
«رزمهای شبانه؛ ایثار و مقاومت»
بعد از چهار روز بود، دوازدهم آبان ماه 1361، ما را از پادگان ابوذر به پادگان الله اکبر بردند و بعد از چند روز رزمهای شبانه مکرر، یک روز گردان ما را از پادگان تا دزفول پیاده بردند و میخواستند ببینند که مقاومت برادران تا چه اندازه است. برادران چنان مقاومت کردند که در زبان نوشتار نمیگنجد. پس از پیمودن 50 کیلومتر راه، باز هم اماده راهپیمایی بودند؟ ان راهپیمایی، اخرین راهپیمایی ما بود. پس از برگشتن از راهپیمایی به ما گفتند که ساکهای خود را تحویل بدهید.
خط شکنان نور
ناگفته نماند؛ قبل از انکه بهخط برویم، گفتند که میخواهیم گروهی تشکیل بدهیم؛ به نام «گروه نور». گروه نور یعنی راه باز کن و خط شکن. و گفتند: هر کس مایل است، داوطلبانه بیاید. چنان هجوم اوردند که به جای 50 نفر 300 نفر شرکت کردند. بعد از انکه دیدن عاشقان شهادت زیاد هستند؛ گفتند: ما خودمان انتخاب میکنیم. خلاصه میخواهم بگویم که اینجا عاشقان زیادی هستند و برای شهادت آمدهاند.
این را وقتی مینویسم که میخواهیم وسایلِ خودمان را تحویل بدهیم و به خطِ مقدم برویم.
خداحافظ شما باشد .
سوم بهمن ماه 1361
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری