«شکوفهای بالنده»
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «ابراهیم ندیمی» در بیست و سوم اسفند ماه 1344، چشم به جهان گشود. او پانزدهم خرداد 1361 طی عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید متن زندگینامه شهید ندیمی است.
«شاید تو نباشی، اما ما هستیم؛ با نام تو، با راه تو و با یادهای تو. شاید تو نباشی، اما ما هستیم؛ با ندای تو، با صدای تو و با فریادهای تو. شاید تو نباشی، اما ما هستیم؛ با روی زیبای تو، خدای تو و کارهای تو، اما نه، گویا دگرگونه است آن کار، واژگونه است این راه، همین فکر، همان حرف، که من نوشتم، تو خواندی و او گفت؛ من به گزافه، تو غلط و اشتباه. نه ....نه، قطعاً تو هستی و شاید ما نیستیم، تو هستی با نورت، حضورت، سرورت، رضایتت و روزیات؛ اصلا تو هستی که ما هستیم؛ تو زندهای، برازندهای، پایندهای؛ سازندهای و بالندهای؛ مگر نه این است که خدای رحمان در قران رحیم فرمود: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون." تا بود، سر زنده بود، با روحیه و پرنشاط. اگر غمی داشت، به خاطر مردمی بود که طعم تلخ فقر و مزه شیرین قناعت را چون آنان چشیده بود با آنکه سنی نداشت؛ درک بزرگی داشت؛ اگر تجربه زیادی نداشت، فهم بالایی داشت، که میفهمید، که میخواست، که میدانست باید پای نهال انقلاب حسینی خمینی(ره) ایستاد تا دشمنان از کمر به دونیمش نکنند؛ این بود که از روزهای تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی تا آن هجده ماه روزهای حضور در بسیج، تا آن شبهای بلند پاسداری، تا موقعیتهای پخش اعلامیههای بسیج و چسباندن اطلاعیه فعالیتهای مسجد در محله ساسانی کرج، تا هر روز پنجشنبهها که برای بزرگداشت نام مردان بزرگ سرزمینش و بالا رفتن روحیهاش، دیدار از گلزار شهدا را از دست نمی داد، تا.... خودش را موظف می دید که در وسط میدان باشد، حالا سنو سالش کم است، باشد؛ جثهاش ضعیف است، باشد؛ کار سنگین نمیتواند بکند، نکند؛ اما حالا که میخواهد باشد، پس لازم است که در کنارش درس بخواند و مهربان باشد، که بود؛ دل برای خانواده و جامعهاش بسوزاند؛ که سوزاند و غم محرومان را در سینه کوچک بپروراند؛ که پروراند و آرزوی جبهه داشته باشد که ثبتنام کرد؛ بخواهد که شاهد شهادت را در آغوش بگیرد؛ که گرفت؛ هر چند نه جبهه، در سنگر نگهبانی از انقلاب اسلامی و در بسیج و با آن تیر به ناگهان و از سر غفلت.
ابراهیم عاشق شهادت بود و کمی قبل از آنکه در صبح فلق غوطهتر شود، به مادرش گفته بود: "اگر شهید شدم، این عکسم را در میان دسته گلی قرار دهید و اشک نریزید؛ این را بدانید که خوشحالی دشمن در دیدن نشانههای ناراحتی توست مادرم!" این جوان جویای شهادت فقط ۳ روز قبل از رفتن به جبهه شهید شد.
شهادت برترین معراج عشق است / گهش پروازی از جبرئیل برتر»
انتهای پیام/