شهید آبان ماه
يکشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۰۹
شهید علی عسگری زاده فرزند ابراهیم در سال 1342 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 13/8/62 در منطقه خاک عراق در نبرد علیه مزدوران بعثی صدام با رشادت و دلیرمردی بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سینه به فیض عظیم شهادت نائل و به وصال حق شتافت.

 
««بسم الله الرحمن الرحيم»»

اللهم ارزقنا توفيق الشهادة فى سبيلك

حمد و سپاس خداوندى كه اولين است و جز او آغازى نيست و آخرين است و جز او آخرى نيست.

(نهج البلاغه)

با سلام بر مهدى موعود يگانه مصلح عالم امكان كه كشتيبان اين كشتى نزديك به ساحل اين انقلاب اسلامى است كه به رهبرى امام امت است كه قلب تپنده اين ملت است و انسان بدون قلب و جامعه بدون رهبر وجود خارجى جز كالبد بى‌روح ندارد و وجود او است كه به جانها روح بخشيده و حيات ديگرى در حيات اسلام بر پا نموده است.

شايد آنچه كه براين لباس مقدس و زيبا بر قامت فخرآفرينان اسلام هست بر تن نموده‌ام لياقتش را نداشته باشم ولى در هر حال مى‌خواهم بنويسم اما نمي دانم كه آنچه در فكر و انديشه است آيا تحقق مى‌يابد يا نه. ولى اين را مى‌دانم كه آنچه را كه وعده كرده وفا خواهد كرد (كل عهد عاهدته) (دعاى كميل)

ولى در هر حال بايد اين را بر روى كاغذ بياوريم چون واجب است براى خارج شدن از زير دين و پرداختن حق الناس و پاك شدن به جهت آماده گشتن براى لقاءالله كه خود بهتر مي دانيد چيزى براى گفتن ندارم چون شايسته آن نيستم كه بر  روى كاغذ و با قلمى كه خدا بر آن سوگند خورده (نون و القلم و ما يستطرون) نوشته‌اى بيادگار بسپارم. فقط قلبى پر از اضطراب دارم. براى امت آرزويم را در اينجا (جبهه) مى‌بينم. در هر حال خود را عاجز براى هدايت به صورت نوشته مى‌يابم.عاجز، عاجزتر از آنكه فكر مى‌كردم. زمانى دنيا با زيبايهايش با ظاهر سازيهايش مهر و محبت‌هاى موقت و  گاه بيهوده و خطرناكش با جذب و دفع‌هاى نامربوط  و بي جايش مرا شيفته و واله خودش مي كرد تا با او (دنيا) وصلت كنم و از آخرت برگردم و عاشق زيبايهاش شوم. باشد! دوستانم آنچنان حزب‌الهى و بنده حق بودند كه مرا از دنيا فرارى مي دادند و آنچنان معشوق و  فاعل در سبيل الله و خط پاك و پرشرافت خمينى روح‌الله بودند كه ديگر يادى از تجملات بر صفحه فكرم باقى نمى‌گذاشتند. آن همه زشتيها و پليديها را با پاك‌كن نرم مهربانيها مى‌زدودند.

آرى با همه اينها كه گفته شد دل و وجودم چيزى ديگر را احساس مي كند احساس پرشور كه اگر خدايم عنايت كند لطف بيكرانش را شيرين مانند جويبار روان فضل و احسان روانه كرده است. من خود بر آن مى‌انديشم ولى نمى‌دانم چه خواهد شد. من كه كوله‌بار سفر را بسته‌ام چيزى جز بدهى برايتان (پدر و مادرم) باقى نگذاشته‌ام و ديگر اينكه وقتى اعلاميه جهت عزا كه مى‌نويسيد بالاى آن بنويسيد كه هر كس من را مى‌شناسد من را از تمام جهات ببخشد و پدر و مادر عزيزم اگر شهید شدم براى من گريه نكنيد زيرا من را او آفريده است و او دوباره فرا خوانده ( انا لله و انا اليه راجعون). به ياد حسين فاطمه گريه كنيد زيرا اوست سرور ما شهيدان. او سالار پاكى جانش را مظلومانه براى رضاى خدايش بر كف گرفته و بانگ هل من ناصر مى‌زد و شهيد شد و من و ما امروز پاسخگوى نداى اوييم. مرا حلال كنيد چون لياقت فرزند خوب بودن براى شما را نداشتم. ««من الله التوفيق »»                   ««على عسگرى‌زاده در تاريخ 6/5/1362 »»
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده