پاي در راه كارواني گذاريم كه راهيان آن 14 قرن پيش به‌راه افتاده‌اند
به‌گزارش نوید شاهد البرز؛ «محمدرضا لاري حسين‌آبادي»، بيست و پنجم فروردين 1341 ، در شهر الموت از توابع شهرستان قزوین به دنيا آمد. پدرش مصيب، ارتشی بود و مادرش طلعت نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته رياضي درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم فروردين 1362 ، با سمت آرپي جي زن در فكه توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار او در امامزاده محمد شهرستان كرج قرار دارد. برادرش ناصر نيز به شهادت رسيده است.
بخش سوم از پیام‌ها و دست‌نوشته‌های
خاطرات شهيد محمدرضا لاريحسين آبادي در ادامه مطلب می‌آوریم.
بسمه تعالي
جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گرو اين جنگ است. امام‌خميني (ره)
كرج- شهريار- دهشاد بالا- منزل سيد يحيي سيدي برادر سيد يحيي سيدي
****
بسم
الله الرحمن الرحيم
چهاردهم فروردین 1362 دوشنبه
با درود به‌روان پاك شهداي اسلام و با سلام به حضرت وليعصر(عج) و امام عزيزمان.
قال الحسين(ع): «إِنَّ الْحَیاةَ عَقیدَةٌ وَجِهادٌ» همانا جهاد عبارتست از عقيده و جهاد در راه آن.
بارالها، با توكل به تو و با نام تو و براي تو پاي در اين‌راه گذارده‌ايم پاي در راه كارواني گذاريم كه راهيان آن 14 قرن پيش به‌راه افتاده‌اند- كارواني كه با خون پيشرفته است و براي رسيدن به هدف خون داده‌اند و مانند سرور و سالار كاروانشان جان داده‌اند.
خدايا، خود شاهدي هدف اين كاروان را هدفشان بر قراري عدل و داد است و براي اجراي فرامين تو و ريشه‌كن شدن كفر و ظلم به‌پا خواسته اند و از دنيا و خوشي نماهاي آن چشم پوشيداند.
حال معبودا، اين سعادت را نصيب ما فرمودي و ما را خود به اين‌راه آوردي، ياريمان ده تا راه سرخ و مقدس اين كاروان را ادامه دهيم و همراه اين كاروان را ادامه دهيم و همراه اين كاروان به مقصد والاي خود برسيم.
خدايا، ما را در اين‌راه پر پيچ و خم ثابت قدم بدار و دشمنان خونخوار اسلام را نابود بفرما.
پروردگارا، سپهسالار اين كاروان، امام امت را محفوظ و مصون بدار.
و معبودا، گناهان ما را به احترام شهدا ببخش و بيامرز.
خداوندا، با گشودن راه كربلا خانواده‌هاي.
*******
بسم الله الرحمن الرحيم
....
نُومُ المُجاهٍدُ خيرُ مٍنْ عٍباد العابٍدْ
خواب مجاهد برتر از عبادت عابد است. والسلام چهاردهم فروردین 1361 داوود گودرزي
شهريار- مهران شهر- كوچه بخشداري- پلاك 9 يا سپاه پاسداران شهريار يا منجيل آباد شهريار منزل ولي ا... گودرزي
*****
بسمه تعالي
بارالها، تو خود بنگر كه كدامين يك از ما نيكوكارتر است. ببين كه فرزندان ابراهيم چگونه اسماعيل‌وار جان را در كف اخلاص نهادند، سوختند تا فروغ اسلام بماند رفتند تا اسلام بماند.
********
بسمه تعالي
حمد وسپاس خدايي راست كه خلق كرد زمين و آسمانها را و جنّ و انس را نيافريد مگر براي پرستش.
هر آيينه كه ميگذرد؛ لحظه لحظههاي زندگي شيرين است. آن زندگي كه تمامش اصلاح باشد و تعبد دوست يعني الله خون شهداست كه خونمان را به جوش آورده و همچون آبي جوشيده زلال ساخته به حركت در طريق دوست وا‌مي دارد. ليكن آن قلبي پاك ميشود و آن خوني صاف و زلال مي گردد كه عاشق علي(ع) باشد و عاشق حسين (ع) و مادرش و جدش و عاشق مهدي و بيعشق خميني نتوان عاشق مهدي شد. آيينه زندگي نمايانگر اعمال ما در آخرت است قلب پاك اين آيينه را در خود ميسازد. هر لحظه شفافترش ميسازد. به شفافيت پاره شده حجاب‌هاي دروني. علي نصيري یازدهم فروردینماه 1362
*********
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده مهربان
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، دل به ياد خدا آرام مي گيرد. (قرآن كريم)
رزمندگان اسلام با ارادهاي پولادين و نفسي مطمئن به پيش رويد و پرچم پرافتخار جمهوري اسلامي ايران را بر فراز کاخهاي ستم جاي دهيد.
امام را دعا كنيم. ما راست قامتان جاودائه تاريخ خواهيم ماند. شهيد مظلوم بهشتي
كرج: خيابان بهار كوچه مرادخاني پلاك 10 قورچيان یازدهم فروردین ماه 1362
************
بسمه تعالي
با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران كه هميشه آرزوي ديدارش را داشتم ولي مي‌ترسم كه آرزويم برآورده نشود. ولي اميدوارم شما هيچ وقت امام را تنها نگذاريد.
كرج- خيابان برغان- ده متري شهيد داود اكبري- پلاك 75 علي داود آبادي یازدهم فروردین 1362
**********
بسم الله الرحمن الرحيم
« وَ الْعَصْرِ «1» إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ «2» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»
بادرود بي‌پايان و سپاس بي‌كران بر پير جماران روح خدا خميني و با سلام و سپاس به تمامي شهداي انقلاب اسلامي ايران و تمامي شهداي تاريخ اسلام.
بارالها، معبودا اينك كه كولهباري بر پشت و به سوي تو مي‌آييم خيلي خوشحاليم اما نگران از اينكه كوله‌بارم خالي از شكر و سپاس نعمت‌هاي توست نگرانم از اينكه عمرم به بطالت گذشت و نتوانستم لحظه‌اي پرده حجاب ميان تو و خود را بدرم. به‌راستي كه تنها اميدم كه جرات قدم در اين راه را به من داد. اين بود كه خوانده بودم در دعاها كه اگر گناهم بزرگ است اما بخشش و كرم تو بزرگتر از آن است كه بشود توصيف كرد.
داود شفيعي- كرج- چهارصددستگاه – خيابان قيام- پلاك 110 دوازدهم فروردین ماه 1362
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
