ماجرای رزمندهای در فاو
بهگزارش نوید
شاهد البرز؛ شهید «علیاصغر محمودی» یکم فروردين 1364، در شهرستان همدان
به دنيا آمد. پدرش
هاشم و مادرش «محترم نام
»داشت. تا پایان دوره راهنمايي
درس خواند. از سوي بسيج در
جبهه حضور يافت. یکم
اسفند1364 ، با
سمت امدادگر در فاو
عراق به شهادت رسيد.
اثري از پیکر او به
دست نيامد.
خاطره خودنوشت «شهید علیاصغر محمودی» را در ادامه میخوانید.
«ساعت هفت صبح از خانه جهت اعزام به جبهه حق عليه باطل بیروم رفتم. در اعزام نيرو ما را گروه بندي كردند و به پادگان امام حسين (ع) فرستادند. شب را در پادگان امام حسين (ع) مانديم و فرداي آن روز ما را به وسيله قطار به پادگان دو كوهه اعزام كردند. در كرج مردم ما را بدرقه كردند تا موقع سوار شدن ماشين.
ما ساعت یازده به پادگان دو كوهه رسيديم. دو روز طول كشيد كه ما را سازماندهي كردند. اول تخصصي بيسيمچي بودم و بعد تغيير دادم و تيربارچي شدم. روز 25ام به ما لباسي و تجهيزات دادند. ما هر روز ... مي رويم و چه قدر شور هيجان دارد. در چند كيلومتري ما يك رودخانه دارد. ما هر روز كه هوا خيلي گرم مي شود. به آنجا مي رويم و آبتني ميكنيم با برادران رزمنده.
عاقبت بعد از چند روز ما را به رزم شبانه ميبردند. ساعت 9 شب راه افتاديم. بين راه براي ما تله گذاشته بودند. از نيروهاي خودي براي آماده شدن در خط يك مين صوتي منفجر كردند. آن قدر صدا داشت كه ميخواستيم كر بشويم. ما ساعت 3 شب به تيپ رسيديم. بين راه ما رودخانهاي بود كه ما با پوتين و لباس از ميان آن گذشتيم و بعد از چند روز مرا با چندي از تيربارچيها به آموزشي بردند. نفري پانزده عدد تير گرينف به ما دادند چون ما تيربارچي گيرينف بوديم و ما را با آنها آزمايشي كردند. دو روز بعد به ما كوله پشتي و قمقمه دادند و فرداي آن روز ما را به رزم شبانه بردند. از ساعت دو شب تا دوازده ظهر ما را پياده بردند ناهار را هم در اردوگاهي كه براي ما درست كرده بودند، خورديم.
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری