در سالروز شهادت منتشر می شود؛
راستی دیروز به فاو رفتم و در آنجا به مسجد فاو رفته و بعد از دیدن مسجد، البته چون آب دم دست نبود نتوانستم نماز به پا داریم و مسجد هم وضع خرابی داشت. بالاخره برگشتیم و حالا در اینجا می باشیم.
مروری بر زندگی و مکتوبات به یادگارمانده شهید«محمود حاتمیان»

نوید شاهد البرز؛ شهيد «محمود حاتميان» به تاريخ اول ارديبهشت سال 1346، در شهرستان «يزد» در خانواده اي مؤمن و مذهبي ديده به جهان گشود. وي چهار ماهه بود كه توسط خانواده اش به تهران آمده و در اين شهر ساكن شد. وي پس از سپري كردن دوران كودكي در سن هفت سالگي جهت كسب علم و تحصيل قدم به مدرسه گذاشته و شروع به تحصيل نمود و تا كلاس دوم راهنمايي تحصيل نمود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نهادهاي انقلابي وي عضو بسيج شده و فعاليت خود را در آنجا آغاز نمود و از طريق بسيج نيز راهي جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و زمان فرا رسيدن خدمت سربازي به سپاه رفته و به عنوان پاسدار وظيفه شروع به خدمت نمود و حماسه ها آفريد و سرانجام در تاريخ اول خرداد ماه 1365، در «جاده هويزه» بر اثر واژگون شدن خودرو به درجه رفيع شهادت نائل گرديد. تربت پاک شهید در بهشت زهرای تهران در جوار همرزمان شهیدش میعادگاه عاشقان و عارفان دلسوخته است.


نامه به یادگار مانده از شهید «محمد حاتمیان» را در ادامه خبر می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم خانواده عزیزم سلام عرض می نمایم. پس از عرض سلام، سلامتی کلیه شماها را از درگاه خداوند متعال خواستار می باشم. امیدوارم که هیچگونه ملالی نداشته و در سلامت کامل به سر ببرید. نامه پر از مهر و محبتتان پس از روزها در تاریخ بیست و ششم فروردین 1365، به دستم رسید و مرا خیلی خوشحال ساخت و از اینکه جواب نامه ام را نوشتید. متشکرم

درست است که رزمنده بودن افتخار می باشد ولی از شانس بد ما هر وقت که به جبهه می آئیم از پشت جبهه برایمان راحت تر است و چیزی ما را آزار نمی دهد جز دوری از شما که این هم امیدوارم از طریق نامه حل گردد. امروز که نامه را می نویسم برای کاری از آبادان به مقر همت آمده بودم که نامه شما را دریافت نمودم و جایم؛ قرار است که فعلا همین جا بمانم و فعلا از جبهه آبادان فاو دور باشم. راستی دیروز به فاو رفتم و در آنجا به مسجد فاو رفته و بعد از دیدن مسجد، البته چون آب دم دست نبود نتوانستم نماز به پا داریم و مسجد هم وضع خرابی داشت. بالاخره برگشتیم و حالا در اینجا می باشیم. بیش از این سرتان را درد نمی آورم ... را از طرف من ببوسید. حسن را هم هم چنین اگر با یزد تماس برقرار کرد به همه سلام برسانید. دیگر عرضی ندارم امام را دعا کنید خدانگهدار.
برادر و فرزند کوچکتان محمود حاتمیان. نامه بنویسید.

مروری بر زندگی و مکتوبات به یادگارمانده شهید«محمود حاتمیان»

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده