روایتی از عملیات «مسلم بن عقیل» به زبان شهید پاسدار«مرتضى چرامين»
...رزمنده ای که پایش به مین گیر کرده بود گریه می کرد و مى گفت: خدايا اگر اتفاقى بيفتد مسئول آن منم ما هم يك مقدار با او صحبت كرديم. در همين موقع ديديم يكسرى پرستو بلند شدند و سر و صدا راه انداختند كه در همين حال تيراندازى قطع شد و دوباره داخل ميدان مين رفتيم...