کرمان - دفتر خاطرات

آخرین اخبار:
دفتر خاطرات
بیچاره تانک ها !
پیرامون شهید «قاسم میرحسینی»:

بیچاره تانک ها !

همرزم شهید میرحسینی می گوید: فاصله ما با تانکها فقط چند قدم بود، ناچار به طرف آنها نارنجک پرتاب کردیم ولی عمل نکرد. مانده بودیم چه کنیم ، که یکباره خدمه و نیروهای تانکها ناچار شدند از تانکها خارج شوند و بچه ها فرصت کردند تا آنها را با کلانش بزنند، آن روز یادآوری درس حاج آقا باعث شد تا با خونسردی و آرامش ، بیچارگی تانکهای دشمن و شکست آنها را ببینیم.
حسین خودش را روی سیم خاردار انداخت تا معبر باز شود

حسین خودش را روی سیم خاردار انداخت تا معبر باز شود

همرزم شهید «حسین عالی» می‌گوید: باید گردان را روی دژ می‌رساندم، با نگرانی به اطراف نگاه انداختم، هیچ راهی برای عبور دیده نمی‌شد، حسین به طرف سیم های خاردار رفت، خودش را روی سیم ها انداخت و گفت: «از روی من عبور کنید، معطل نشوید.» بچه ها پا بر پشت حسین گذاشتند و بـه سرعت روی دژ ریختند.
روایت سردار سلیمانی از ایده‌های ناب حاج یونس

روایت سردار سلیمانی از ایده‌های ناب حاج یونس

شهید «حاج قاسم سلیمانی» پیرامون شهید زنگی آبادی می گوید: ایده حاج یونس این بود که ما باید نیروهایمان را مانند چریک تربیت کنیم به طوری که اگر یک هفته توی بیابان گیر کردند و اسیر شدند از گرسنگی یا تشنگی اطلاعات را لو ندهند و مقاومت در مقابل این امر تنها از طریق آموزش‌های سخت و طاقت فرسا میسر است.
بدون ترس از تیر و ترکش نماز خواند
پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛

بدون ترس از تیر و ترکش نماز خواند

همرزم شهید «احمد عبدالهی» به نقل از شهید می گوید: گلوله ها چنان می اومدن که رکعت اول رو با شتاب خوندم. یکدفعه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم و از ترس تیر و ترکش، فقط به جان خودم فکر می کنم؛ استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم؛ مثل همیشه.
دلاوری رزمنده‌ای که با شلیک مستقیم هواپیما شهید شد
شهیدان رضایی به روایت برادر؛

دلاوری رزمنده‌ای که با شلیک مستقیم هواپیما شهید شد

برادر شهیدان رضایی می گوید: یکی از بچه‌ها که نامش علی بود پشت چهارلول می‌نشست و با شجاعت عجیبی که داشت هواپیماهای عراقی را مقهور نترسی خود می کرد، یک روز هواپیماها راکتی به سمت او شلیک کردند به طوری که نه از علی و نه از چهارلول اثری نماند.
با خون خود نوشت «مرگ بر شاه و درود بر خمینی»
شهیدان رضایی به روایت برادر؛

با خون خود نوشت «مرگ بر شاه و درود بر خمینی»

برادر شهیدان رضایی می گوید: جوان های هم سن وسال کرامت در محله های مختلف بزنجان برای پیروزی انقلاب فعال بودند. محله باغ راهوئیه از محلاتی بود که جوان های آن هم تحصیل کرده و هم انقلابی بودند. یک روز یکی از جوان های همین محله دستش را با تیغ برید و با خون خود روی دیوار نوشت: مرگ بر شاه و درود بر خمینی.
عکس امام (ره) به من آرامش می‌دهد
خاطراتی پیرامون شهید «حاج علی ژاله»؛

عکس امام (ره) به من آرامش می‌دهد

در خاطرات همرزم شهید «حاج علی ژاله» آمده است: عكسی زيبا از امام هميشه در جيبش بود. تكيه كلامش اين بود: «هر وقت جمال نورانی حضرت امام را مشاهده می‌كنم، آرامش خاصی به من دست می‌دهد كه وصف شدنی نيست.»
دردناک‌ترین صحنه را در پیرانشهر دیدم
برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛

دردناک‌ترین صحنه را در پیرانشهر دیدم

در خاطرات «فاطمه پورجوپاری» همرزم شهید "علی ایرانمنش" آمده است: یکی از دردناک‌ترین صحنه‌هایی که دیده‌ام، صحنه رویارویی با پیکر نوجوان شهید «علی ایرانمنش» بود، چهره‌ی پاک و معصوم علی، ما را میخکوب کرد. به قدری او را شکنجه کرده و با قنداق تفنگ به صورت و بدنش کوبیده بودند که صورتش له و استخوان‌هایش شکسته شده بود. جنازه علی را که دیدم به نظرم آمد یک مرد چهل ساله را اینگونه شهید شهید کرده‌اند.
۱
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه