نگاهی به زندگی و زمانه شهیدی از تبار «بیت المقدس دو»
نوید شاهد البرز؛ شهيد «غلامحسين آزادي» در تاريخ اول فروردين سال 1332، در روستاي «ميرك» از توابع شهرستان بيجار در خانوادهاي کشاورز پیشه ديده به جهان گشود. وي دوران كودكي خود را در همان روستا در كنار خانواده سپري نمود و مانند دیگر اعضاء خانواده درهمان روستا به كار كشاورزي پرداخت و در كنار پدر و هم دوش ايشان كار مي كرد و از اين راه مخارج خود را تأمين مي كرد.
وي بعد از گذراندن خدمت
سربازي در سال 1352، ازدواج نمود كه ثمره ازدواجشان شش فرزند (دو دختر و چهار پسر) است
بعد از ازدواج به همراه خانواده به شهرستان كرج عزيمت نمود و در كارخانه ونك در
تهران مشغول به كار شد و در زمان اوج گيري انقلاب هم پاي ديگر برادران و خواهران
مبارزش به صفوف انقلابيون پيوست و با هوشياري بر عليه رژيم دست به افشاگري مي زد
تا اينكه انقلاب اسلامي به ياري پروردگار و همياري مردم غيور ايران به پيروزي رسيد.
پس از پيروزي انقلاب براي تحقق بخشيدن به اهداف انقلاب لحظه اي آرام نمي نشست و هميشه مشغول خدمت به مردم بود و به هنگام مصيبتها از هيچ كمكي مضايقه نمي كرد و تمامي كارهاي خود را طبق دستورات الهي انجام مي داد و هيچگونه اذيت و آزاري به كسي نمي رساند. وی براي پدر و مادرش و همچنين خانواده و ديگران احترام خاصي قائل بود و هميشه به پندها و اندرزهاي بزرگترها گوش دل مي داد و در رفتارش به كار مي بست پس از پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي وي عضو فعال بسيج كارخانه شد و در آنجا به فعاليت هاي خود ادامه مي داد و چند بار نيز به طور داوطلبانه به جبهه هاي جنوب اعزام گرديد كه سرانجام در سال 1366، در عمليات پيروزمندانه «بيت المقدس دو» شركت كرده و پس از حماسه آفريني و جانفشاني كه از خود نشان داد در تاريخ دهم بهمن ماه 1366، در منطقه عملياتي «ماووت» به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و پيكر پاك وي در آنجا به جاي ماند و چند سال جاوید الاثر بود كه پس از سالها دوري از وطن در سال 1374، پيكر پاكش به وطن رجعت پيدا كرد. تربت پاکش در گلزار شهدای مشکین دشت نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.
فرازی از وصیت نامه شهید «غلامحسین آزادی» را در ادامه می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام بر امام عصر (عج) و نايب بر حقش امام خمينى بت شكن. پس از عرض سلام خدمت پدر و مادر و همسر و اولادم سلامتى شما را از خداوند متعال خواهانم اميد وارم هر گونه بدى از من ديديد به بزرگى خودتان ببخشيد .از همه اهل فاميل از برادر، خواهرانم و ديگر دوستان و آشنايان فاميل همه و همه حلاليت مى طلبم و آرزوى موفقيت شما را از خداوند متعال خواهانم.
تمام امورات زندگيم به عهدهمحمد حسين آزادى فرزندم سن بلوغ برسد همسرم مى خواهم تا آنجا كه مى توانى و عمر كردى در كنار فرزندمان باش و همچون پدر خانه از آنها مواظبت كن از تو مى خواهم تربيتى صحيح به آنها بياموزى تا انشاء الله بتوانند راه شهداى اسلام را ادامه بدهند. از قول من از همسايگان حلاليت بطلب هر بدى از من ديدند من را ببخشند.
.....
از شما عزيزان مى خواهم كه ادامه دهنده رهروان آقا ابا عبد الله الحسين باشيد و لذا اسلام و از اين انقلاب اسلامى حمايت كشور تا آخرين لحظه امام را تنها نگذاريد ديگر عرضى ندارم خداحافظى تا روز آخرت و به اميد پيروزى رزمندگان اسلام .
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
بیست دیماه 1366، ساعت 30 :11شب منطقه غرب كشور
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری