از ایثار و فداکاری تا شهادت/ گذری کوتاه بر زندگی شهید حسین مرادی
نویدشاهد البرز:
"شهید حسین مرادی" روز دوم فروردین ماه سال 1341 در روستای فرید آباد – از روستاهای توابع زنجان دیده به جهان گشود. ایشان در کانون گرم خانواده کنار برادران و خواهران کوچکتر از خود رشد و تکامل یافت. رشد در خانواده مذهبی که علاقه فراوانی به ائمه اطهار و مولایشان علی داشتند از همان کودکی حسین را با روح دین و مذهب اشنا کرد و عاشق مولایش امام حسین که نامش به تاسی از او بود، شد.
شهید مرادی دوران ابتدایی و راهنمایی را در یکی از مدرسه های روستای فرید آباد تحصیل نمود و تا دوم راهنمایی تحصیل کردند. از اخلاق و روحیه های شهید مرادی می توان گفت که ایشان فردی با ایمان و با صفا بود که در مرحله اول علاقه وافری به خداوند خویش داشت که حتی خانواده اش یکبار ندیدند که ایشان نماز و روزه قضا بگیرند.
وی به
برپایی مناسک دینی بسیار پایبند بود و همه مناسبتها را رعایت می کرد و به بر پای
واجبات دینی اصرار و اهمیت فراوانی می دادند و تا می توانست به افراد خانواده
رسیدگی می کرد و به ضعیفان و ناتوان یاری می رساند.
با گذشت و ایثار و فداکاری خویش مدرسی بود، برای خانواده که همیشه اقوام و خویشان از ایشان به خوبی یاد می کردند. در دوران جوانی و زمان جوانی ایشان مصادف بود با اوج گیری انقلاب و شکل گیری انقلاب اسلامی که ایشان با مقاومتی دو چندان از سایر افراد در تظاهراتها و راهپیمایها شرکت می کرد. و بعد از انقلاب نیز در بسیج نیروی مقاومت عضو گردید و داوطلبانه و با احساسی سرشار از شوق و اهمیتی فراوان به فعالیتهای بسیج و انجام امور خویش می پرداختند و همیشه جوانان و نوجوانان را به شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و شرکت در هیئت ها و مساجد اسلامی تشویق می نمودند و همیشه موضع گروهکها و منافقین را مخالف اسلام و دین می دانست و به جوانان فعال در بسیج نیز راهنمایی می نمود . وی گفتند ما باید سر سختانه در مقابل این عوامل ضد انقلابی ایستادگی نمائیم.
ما باید در مقابل دشمنان اسلام با صبور و شکیبایی کامل بدون اینکه خود را ببازیم، مقاومت کنیم و از انقلاب و خاک ایران اسلامی دفاع نماییم .
ایشان در جوانی ازدواج نمود و خداوند به آنها فرزند پسری عطا نمود و علاوه بر شرکت در پایگاه بسیج محله به کار کشاورزی می پرداخت و روزی حلالی را برای همسر و فرزندان خویش بدست می آورد .
سرانجام شهید مرادی با اینکه دولت معافیت ایشان را به علت معلولی کمی که در ناحیه پا داشت صادر نموده بودند، داوطلبانه عازم جبهه شد و یکبار به جبهه اعزام شد.
و تمامی خدمتش را در خط مقدم جبهه بوده است و به مدت 22 ماه خدمت کرد .
نحوه شهادت ایشان به گونه ای بود که هنگام عملیات تیر به پای ایشان اصابت کرده و هنگامی که گروه امداد او را روی تخت گذاشت که به عقب بیاورد، ممانعت کرد و می گفت: دوستان من در زیر گلوله باشند و من در روی تخت بخوابم .
از آموبلانس خارج شد و به طرف میدان جنگ رفت که چند دقیقه بعد گلوله ای به کمر ایشان اصابت کرد و ایشان به شهادت رسید.