خاطرات - صفحه 24

آخرین اخبار:
خاطرات
نگاهی به زندگی شهید "حسن شاخوسی"

مرد علم واخلاق وجنگ

حسن به لحاظ اخلاق و رفتار در بين دوستان خود الگو و نمونه بود، به همين دليل رفقاي بسياري داشت که او را خيلي دوست داشتند، در بين آنها که بود تلاش می کرد تا در رفع مشكلات و حل اختلاف دوستانش بکوشد، از خصوصيات ايشان علاقه فراوان به شعر و ادبيات بود.

فرمانده سعید معراجی سرخ را رقم زد

با شروع جنگ تحمیلی سعید راهی جبهه های جنگ شد و چهار سال از عمر با برکتش را در جبهه ها گذراند تا این که مثل مادرش حضرت زهرا (س) در سن هجده سالگی در جبهه گیلان غرب جبهه تاجیک ودر عملیات بدربه درجه رفیع شهادت نائل آمد و پرواز ملکوتیش را آغاز نمود و معراجی سرخ را رقم زد.

از درگیری با فرمانده‌هان عراقی تا ماجرای برداشتن رادیوی دشمن در سالروز بازگشت پرستوها

به مناسبت سالروز بازگشت آزدگان جمعی از اسراء به بیان خاطرات ی از دوران سخت اسارت پرداختند.
معرفی کتاب،

«ما و آنها»، خاطرات یکصد و دو آزاده جنوب استان کرمان

کتاب «ما و آنها»، به مرور خاطرات یکصد و دو آزاده شهرستان های جنوب استان کرمان می پردازد که توسط الهام اسلام پناه به رشته تحریر درآمده است.
گذری بر زندگی شهید "علی سیفیان آرانی"

آرام و قرار نداشت

علی برای حضور در جبهه آرام و قرار نداشت و عملیات والفجرهشت وعده گاه او با خدای خود شد.

زهرا جبهه نرفته شهید شد

مادر شهیده "زهرا دهقانی" می گوید دخترم از اینکه نمی توانست به جبهه برود ناراحت بود و همیشه آرزوی شهادت می کرد، دست آخرهم به آرزویش رسید، آرزویی که در عید قربان سال 65 برآورده شد.
نگاهی به زندگی شهید ترور "حسن دهقانی نوش ابادی"

در عید قربان قربانی شد

قبل از شهادت پر افتخارش به درخواست مادرش، همراه با خانواده برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم مشرف شد، دو شب در قم بودند و روز عید قربان پس از اقامه نماز عید در قم، بوسیله آتش بمب عوامل استکبار همراه خواهر شهیده­ اش در راه خدا قربانی شد.
خاطراتی خواندنی از سردار رشید اسلام " حاج احمد کاظمی "

نادعلی، خودت هستی؟

احمد بسیار باهوش بود و خیلی کم پیش می‌آمد که فرد یا مطلبی را به ورطۀ فراموشی بسپارد.پس از حدود هشت سال اسارت، همراه دیگر اسرای مقاوم، سرافرازانه پای به خاک شهیدپرور وطن گذاشتیم. چند روز پس از آزادی، به ضیافتی دعوت شدیم که سردار کاظمی‌ نیز در آن حضور داشت. ایشان از یکایک آزادگان خواست تا خود را معرفی کنند. همین که نوبت به بنده رسید گفتم فیاضیۀ آبادان، سنگر عشقی‌ها! بی درنگ پرسید: «نادعلی خودت هستی؟» بعد هم لبخندی شیرین لب هایش را تسخیر کرد.

خاطرات خود نوشت شهید داود نوروزی

تصاویر دست نوشته های شهید داود نوروزی یکی از شهدایی که پیکرش مدت‌ها در منطقه جا ماند به همت نوید شاهد منتشر شد.

تصاویر دیدار مسئولان بنیاد با خانواده شهدای خبرنگار زنجان

جمعی از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان در منزل شهدای خبرنگار حضور یافته و با آنان دیدار و گفتگو کردند.
روایتی شنیدنی از شهید مهدی یزدان پناه؛

خاک وطن

من مصمم شدم که در خاک ایران بمانم و در جبهه ها به نبرد با دشمنان بپردازم و تا بیرون کردن دشمن از خاک پاک وطنم از پای ننشینم.
خاطره ای از زبان خانواده شهید علی نجفیان؛

ماشین آذوقه

صدای گلوله ها و بارش خمپاره ها لحظه ای قطع نمی شد. علی سعی می کرد از میان دود و آتش، ماشین آذوقه و آب را به قرارگاه برساند او با تمام تلاش خود موفق شد که ماشین را کنترل کند. بلاخره موفق شدیم آذوقه را به مقصد برسانیم.
در صف مخلصان اهل بيت و ائمه اطهار و امام راحل

خاطرات ی از شهید قربان افشین

. حسن خلق و شجاعت ايشان باعث گرديد كه خيلي زود با همرزمان خود اشنا شده و از محبوبيت خاصي برخوردار گرديد به طوري كه خيلي زود در واحد مربوطه در صف مخلصان اهل بيت و ائمه اطهار و امام راحل قرار گرفت .
مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش

اگر ما کوتاهی نمی کردیم امام جام زهر را نمی نوشید

با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
شهید یحیی خداگو ابیانه

نگاهی به زندگی شهید یحیی خداگو ابیانه

شهید یحیا خداگوابیانه، بيستم آذر 1343، درروستاي ابیانه از توابع شهرستان نطنز چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کشاورز بود و مادرش ام هانی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. يدوم مرداد 1362، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در زیارت زادگاهش واقع است.
نگاهی بر زندگینامه شهید علی چرخ تابیان؛

نذری برای شهید یکساله

یک ساله بود که سخت بیمار شد .خانواده او را برای معالجه به دکترهای متعددی بردند تا اینکه با نذر گوسفندی در راه حضرت ابوالفضل (ع) به مرادشان رسیدند و علی کاملا" بهبود یافت.
شهدای مرداد

خاطرات شهید سیدجابر عوض پور از زبان برادرش

گفتند پدر جان اگر ما جوانان نرويم و از اسلام و انقلاب دفاع نكنيم و جلوي دشمن را نگيريم چطور تحمل كنيم و شاهد باشيم كه دشمن ما را مورد هجوم و تاخت و تاز قرار داده است.
سردار رشید اسلام شهید محمدباقر قادری

3 خاطره خواندنی درباره سردار شهید محمدباقر قادری

شهید محمد باقر قادری، دوازدهم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش کریم، و مادرش صديقه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. کارمند پالایشگاه بود. به عنوان جهادگر در جبهه حضور يافت. بيست و پنجم تير 1361، با سمت فرمانده تیپ زرهی در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. برادرش سعید نيز شهيدشده است.
شهید غلامرضا صالحی

دو خاطره ناب از سردار رشید اسلام شهید غلامرضا صالحی

شهید غلامرضا صالحی نجف آبادی، دوم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش علیمحمد، آزاد بود و مادرش خورشيد نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال1359 ازدواج کرد و صاحب يك پسر و سه دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم تير 1367، با سمت قائم مقام لشگر 27 حضرت رسول (ص) در عین خوش دهلران بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

خاطرات ی ناب و خواندنی به نقل از برادر شهید « رسول نیستانی »

برادر شهید : در منطقه سردشت بودم و شهید در آبادان خواب دیدم در سنگری است و عکس دوستانش را در اطراف سنگر زده بود پرسیدم رسول این عکسهای چه کسانی است ؟ گفت این عکس دوستانم است که شهید شده اند بعد دیدم عکس خودش هم بین آن عکسها بود .
طراحی و تولید: ایران سامانه