خاطرات - صفحه 13

آخرین اخبار:
خاطرات

ویژه‌نامه دانشجوی شهید "احمدرضا اصحابی"

نوید شاهد - شهید "احمدرضا اصحابی" فرزند حسین‌علی و ماه‌نسا هفدهم شهریور ۱۳۴۴ در روستای چهارده زردوان از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. دانشجوی سال دوم کاردانی در رشته تربیت معلم بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به گردن، شهید شد. نوید شاهد سمنان به مناسبت روز دانشجو، ویژه‌نامه این شهید والامقام را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
روایتی کوتاه از مادر شهید " علی پرویش"؛

فرزند شهیدم در راه کمک به مردم خستگی ناپذیر بود

نوید شاهد- مادر شهید" علی پرویش" در روایتی می گوید:« علی بسیار مهربان و خوش اخلاق بود نمازش را سر وقت به جا می آورد انگار که خستگی را نمی شناخت در همه حال به کمک مردم و همسایه ها می رفت و سعی در حل مشکل آنها داشت.»
خاطرات یک هفته همراهی با گروه‌های بسیجی؛

برای بسیجی بودن تنها نیاز است که دغدغه کمک به هم نوع را داشته باشی

نوید شاهد - «مگر نمی خواستی یک هفته با بسیجیان باشی؟، الان در خوزستان سیل آمده و بیشتر خانه های مسکونی مردم و زمین های کشاورزی زیر آب رفته اند، ما می خواهیم برویم آنجا، تو هم اگر خواستی بیایی حتماً یادت باشه بیل و کلنگ همراه داشته باشی.» آنچه خواندید بخشی از خاطرات ایمان قاسمی، دانشجوی بسیجی جهادگر است.
خاطرات رزمنده کرمانشاهی؛

هیچگاه ترس را در وجود همرزمم پرویز ندیدم

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:« پرویز تخریب چی ماهری بود، هر چند به ظاهر نشان نمی داد و ادعایی نداشت. سوگند یاد می کنم در مدتی که با هم بودیم هیچ گاه ترس را در وجود او ندیدم، چه زمانی که به پشت خط نیروهای عراقی می رفتیم و چه هنگام عبور از میدان مین. خیلی صبور، کم حرف و جدی بود. »

مسابقه كتابخوانى «هفت روز ديگر» در نكا

نويد شاهد - به مناسبت سی و چهارمین سالگرد تولد شهید مدافع حرم «محمدتقی سالخورده» مسابقه بزرگ کتابخوانی «هفت روز دیگر» برگزار می شود.

از کتابخانه تا جبهه / شرح حالی از زندگانی شهید «احمد رمضانی»

نوید شاهد - در متن پیش رو که بر پایه خاطرات روایت شده توسط آشنایان و همرزمان شهید احمد رمضانی نوشته شده است از کارهای فرهنگی تا سلوک معنوی این شهید والامقام در جبهه های نبرد می‌خوانیم.
خاطرات رزمنده کرمانشاهی؛

نوجوان شجاع و چابک

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:«سید یارالله نوراللهی از سادات کوهدشت بود، حدود 13 سال داشت رفتارش بزرگتر از سن و سالش بود. دشمن می خواست ما را به اسارت درآورد فرمانده گردان گفته بود که یک نفر داوطلب شود و سریعا" ارتباط تلفنی ما را به خاطر امنیت ارتباطات برقرار کند که این کار را سید با شجاعت تمام در یک اقدام اساسی انجام داد.»
خاطرات رزمنده کرمانشاهی در جنگ تحمیلی؛

چهار شب در کمین

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید: «شبی که ما کمین را تحویل گرفتیم فرمانده دسته گفت بعد از سه ساعت نیروی جایگزین می‌آورم. ما تا صبح ماندیم ولی خبری از جایگزین نشد. روز بعد به فرمانده اعتراض کردیم اما جواب قانع‌کننده‌ای نداد. شب بعد مجدداً ما را به سنگر کمین فرستاد و خودش هم همراه ما آمد. بعد از ساعت ۲ رفت که جایگزین بیاورد ولی خبری نشد...»
زندگی نامه و خاطراتی از شهید «محمد حصاری»؛

با تمام وجود در معنویت غوطه‌ور می‌شد/بعد از عملیات به فکر مرخصی نبود

نوید شاهد - شهید "محمد حصاری" از شهدای روستای الجگرد نیشابور و از شهدای مفقود الاثر و فرماندهان دفاع مقدس بود، که دلدادگی به معبود را هدف زندگی و جهاد فی سبیل الله را وسیله رسیدنش به مقصود قرار داده بود.
در روایت از شهید کاویانی مطرح می‌شود؛

فردا مرا درون یک جعبه به اشتهارد می‌آورند!

نوید شاهد - شهید «مجتبی کاویانی از شهدای دوران دفاع مقدس است. نوید شاهد البرز در سالگرد شهاتش گذری بر سیره و خاطره این شهید دارد. در بخشی از این خاطرات آمده است:... دایی رو به خواهرش گفت: فردا مرا درون یک جعبه به‌اشتهارد می‌آورند!» همان شهر خبر بازگشت استخوان‌های او را به ما دادند.
روایتی کوتاه از "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس؛

بمب های شیمیایی که در عرض چند ثانیه مردم را از بین می‌برد

نوید شاهد - "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: «صدای هواپیماها هر لحظه بلندتر می شد این علامت حمله ای وحشتناک بود. من بوی سیر و قورمه سبزی را به وضوح احساس می کردم، آری بمب‌های شیمیایی بودند. هرکس نفس می‌کشید در عرض چند ثانیه به زمین می افتاد.»

هرکس صدای من را می شنود به پدرو مادرم اطلاع دهد

نوید شاهد – مادر شهید بسیجی «براتعلی هنرمند» روایت می کند: «براتعلی در قره مصلی بدنیا آمد و حاجی برات کاملی (پدر شهید کاملی) در گوشش اذان و اقامه خواند. خیلی اهل مطالعه بود و در مسجد هم فعالیت می کرد. در کارهای خانه به من کمک می کرد و در کارهای مزرعه به پدرش. براتعلی در عملیات خیبر شهید شده بود اما نفهمیدیم چطور شهید شده چون جنازه اش مفقودالاثر بود. چند نفر صدایش را از رادیو عراق شنیده بودند که خودش را معرفی کرده و گفته بود: من براتعلی هنرمند هستم، برادرم شهید شده، هرکس صدای مرا می شنود به پدر و مادرم اطلاع دهد.»

عشق به وطن سرباز شهید "بهمن ایجادی"

نوید شاهد – مادر شهید "بهمن ایجادی" درباره عشق فرزندش اینگونه بیان می‌کند: وقتی از او خواستم مرا تنها نگذارد و به جبهه نرود، بهمن در جوابم گفت: «تا به حال من هیچ کاری را بدون اجازه شما انجام نداده ام اما این بار باید بگویم من را ببخش. چون نمی‌توانم درس بخوانم و خانه بمانم در حالیکه دشمن و اجانب در حال تجاوز به کشورمان باشد. باید بروم تا از دین، خاک و ناموسم دفاع کنم».

اشک و لبخند

نوید شاهد – رضا خوشبو همرزم شهید "حسین اخلاصی زنگنه" در روایتی می گوید:« شهیدبسیار شوخ طبع بود و همین شوخ طبعی خستگی را از تن ما دور می کرد حسین در حال نماز، خیلی عجیب بود به برخی عبارت های نماز که می رسید منقلب می شد و صدایش می لرزید و اشک می ریخت انگار نه انگار که او همان حسین شوخ‌طبع چند دقیقه پیش است. »
روایتی خواندنی از شهید سلمان نقشبندی همرزم شهید "حسین اخلاصی زنگنه"؛

می‌دانست در مندلی عراق به شهادت می‌رسد

نوید شاهد – شهید سلمان نقشبندی همرزم شهید "حسین اخلاصی زنگنه" در روایتی می گوید: «قبل از حرکت به شهر مندلی عراق شهید اورکت خود را از تن بیرون آورد و به مسئول خود داد به او گفتم گلاب، شب مندلی خیلی سرد است جواب داد گلاب، من که امشب شهید می شوم چرا مدیون بیت المال باشم.»
روایتی خواندنی از همرزم شهید" حسین اخلاصی زنگنه"؛

شهید در امور نظامی بسیار خوش فکر بود

نوید شاهد – جابر قادری، همرزم شهید "حسین اخلاصی زنگنه" در روایتی می گوید:« بعضی اوقات شهید را علمدار صدا می زدیم در امور نظامی بسیار خوش فکر بود با کمترین امکانات سعی می‌کرد نقاط آسیب پذیر دشمن را هدف بگیرد و همین امر باعث موفقیت اش شده بود.»

سجده شکر اسارت؛ آزاده ای که برای ماندن در اردوگاه داوطلب شد

نوید شاهد – «سعید طائفه نوروز» از آزادگان دوران دفاع مقدس است و در فیلم زیر خاطره ای از ایثار یکی از آزادگان سرافراز را روایت می کند. قهرمان این خاطره اسیری است که داوطلب ماندن در اردوگاه می شود تا اسیر دیگری آزاد و به میهن بازگردد.

ایثار برای نجات جان دیگران

نوید شاهد - "صفدر خالوندی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید:« عراقی ها کاملا" از عملیات باخبر شده بودند و بر نیروهای ما تسلط کامل داشتند. چند نفر از بسیجی ها که عمدتا" کنگاوری بودند، داوطلب شدند که خط را بشکنند و با ایثار جان خود، پلی برای دیگر نیروها شدند.»

روایت لحظات اسارت در بیان آزاده سرافراز مرتضی حاج باقری

نوید شاهد - «مرتضی حاج باقری» از آزادگان دفاع مقدس است که در این کلیپ لحظات عبرت آموز نحوه اسارت خود در جنگ تحمیلی را روایت می کند.

شهید" آیت الله اشرفی اصفهانی" شبانه روانه زندان کمیته شد

نوید شاهد- آیت الله محمد یزدی، رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رییس اسبق قوه قضاییه از دوستان شهید " آیت الله اشرفی اصفهانی "می گوید:« شهید بارها مورد خشم رژیم پهلوی قرار گرفت. یک بار در آستانه پیروزی انقلاب شبانه به وسیله مزدوران رژیم دستگیر و روانه زندان کمیته شهربانی تهران شد. اما پس از آزادی لحظه ای از تلاش بازنایستاد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه