خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛
مجدداً با روشن شدن منور بعدي او را به زمين انداختم . تـرکش هاي خمپاره به بدنم خورد و خون از پشت سر و گردنم روان شد، نکتهي جالب اين است که آن شب بدون قطب نما و به رغم اين که مسير را 90 درجه تغيير داده بودم ، توانستم به همان نقطه برسم .