شب عروسياش، لباس سبز سپاه را به تن كرد و با هيبتي خاص در مراسم حاضر شد.
آن شب بر خلاف رسم روستايمان، در مراسم عروسي دعاي كميل خوانده شد.
سراپاي مجلس، ذكر بود و دعا و صلوات.
ما در دل دشمن قرار گرفته بودیم و در همین حین یک خمپاره زده شد و تعدادی از بچه ها من جمله میرحسینی ترکش خوردند و هر چه بچه ها اصرار کردند که به عقب برگردند قبول نکردند و دلاورانه به مبارزه ادامه دادند و گفتند این منطقه باید حفظ شود .
سردار شهيد «قاسم ميرحسيني» در سال 1342 در روستاي صفدر ميربيك از توابع جزينك زابل به دنیا آمد، وی در دوران دفاع مقدس قائم مقام لشکر 41 ثارالله بود و سرانجام در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
در وصیت نامه شهید «دادخدا احمد یوسفی» آمده است: در زمینه کشاورزی و اقتصادی فعالیت بیشتری کرده و کمتر استراحت کنید و بیشتر به کار و کوشش بپردازید و در مقابل مشکلات صبر و استقامت داشته باشید زیرا خداوند صابرین را دوست دارد.
محمود هنوز جراحتش خوب نشده بود . او با این وضع به جبهه برگشته بود و آنجا روبروی من ایستاده بود و مثل همیشه تبسم می کرد . از خودم پرسیدم: مگر از جنس بشر نیست ؟
هر روز يکي از بچه هاي تخريب گوسفندها را به بيابان ميبرد. روزي نوبت به محمد سرگزي رسيد. وقتي حرکت مي کرد، گفتم : «اسم هر کدام از اين گوسفند ها را که بينظميكردند. يادداشت کن.»
ابراهیم می گوید: پژوهشگران آلمانی می آمدند تا با نمونه برداری از پوست مجروحین، بررسی شدت آثار جراحات و خونگیری فرمول های بمب های شیمیایی را تغییر دهند تا در زمانهای دیگر اثرات آنها را بیشتر یا کمتر کنند.
وقتي وارد آب شديم، همه را جمع کرد. حلقه زديم. صغيرا دست زير آب برد و در حالي که اشک صورتش را خيس کرده بود، آب را به حضرت فاطمه زهرا (س) قسم داد که بچه هاي گردان 410 را سالم به آن طرف اروند برساند .
آن روز فقط كار كرد، تا پايان روز حرفي از رفتن به سپاه نزد، روز بعد دوباره آمد. تا ديدمش گفتم: علي آقا به شرطي همراهت به سپاه ميآيم و معرفت ميشوم كه سه روز در اينجا كار كني.
هر شب كه از تمرين بر مي گشتيم، از خودم سؤال مي کردم: « چگونه با اروند بجنگيم ؟!» شب عمليات باد و باران و موج و طوفان مأمور شدند ما را به آن سوي اروند ببرند، بدون آنکه با اروند بجنگيم.
نیمه شب به آن کانال رفتم او را دیدم و وقتی او مرا دید، بلافاصله پشت بوتهها پنهان شد و بعداً من متوجه شدم که او بخاطر اینکه مبادا من او را از آنجا برگردانم، پشت بوته رفته بود.