بنیادشهید - صفحه 12

بنیادشهید
خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری

ماه عسل (1)

فردا صبح براي زيارت به حرم امام رضا رفتيم و زيارت كرده نماز ظهر را خوانديم و به منزل عمو برگشتيم بعد از 2 روز با هم به دامغان برگشتيم كه اين خاطره به عنوان ماه عسل براي من و شهيد به حساب آمد و هميشه از آن سفر به خوشي ياد مي كرد.
در سالروز تولد شهید سیدعلی حقایقی منتشر می شود

آلبوم عکس شهید سیدعلی حقایقی

نوید شاهد سمنان: سیدعلی حقایقی ششم اردیبهشت 1345، در روستای حیدرآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش سیدحسین و مادرش نرجس نام داشت. دانش‏ آموز اول متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفدهم اسفند 1362، با سمت تک‏تیرانداز در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
سروده: ناصر حامدی

ماهی مجنون/مجموعه شعر

برای غواصان شهید میهنم: خدا یک روز دستان شما را باز خواهد کرد... به اشک و بوسه روی ماه تان را ناز خواهد کرد... خدا یک روز با این دست های مانده در زنجیر... به حق، فتح الفتوحی تازه را آغاز خواهد کرد... همین دستان در زنجیر، روزی مشت خواهد شد... ندای بی پناهان را طنین انداز خواهد کرد...
خاطراتی از شهید حسین جندالله

برق فلانی را گرفت

خطر های مسیر را گاهاً حسین جند الله با طنز بیان می کرد و از فرو رفتن به فکر های مأیوس کننده منحرفان می کرد. مثلاً در حوالی گردنه کوخان و مسیر جاده جنگل های اطراف جاده را قطع کرده بودند و زمین های آن را آتش زده بودند تا نیرو های تأمین جاده راحت تر به منطقه اشراف داشته باشند که ایشان در تأیید این کار ضرب المثلی را که هست بیان می کرد « برق فلانی ها را گرفت » یعنی برق هیبت ما، دشمن را گرفته و منطقه را سوزانده است و یا اینکه نگهبانان دشمن را دیده اند و برق از آنها پریده و جنگل را به آتش کشیده است. خلاصه این حرفها دلهره مسیر را از ما می گرفت زیرا بعضی از ماها بار اولمان بود که به کردستان می آمدیم. خلاصه با خوشی به سردشت رسیدیم.
وصیت نامه شهید سید علی حقایقی

خواهرم، پیام رسان خون شهدا باش

به پدر و مادرم وصيت مى كنم اگر بنده لياقت شهادت را پيدا كردم در مجالس بنده روزهاى سوم و يا هفتم و ياچهلم گريه نكنند و هر جمعه به سر مزارم بيايند اميدوارم كه برادران و خواهرانم پيرو راه اينجانب باشند و نگذارند اسلام تنها بماند در ضمن خواهرم مانند زينب حجاب خود را حفظ كند و پيام رسان خون شهدا باشد انشاء الله
در سالروز تولد شهید ابوالفضل شمس منتشر می شود

آلبوم عکس شهید ابوالفضل شمس

نوید شاهد سمنان: ابوالفضل شمس دوم اردیبهشت 1345، در روستای مومن آباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش نصرالله و مادرش کلثوم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. طلبه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی‌ام آبان 1362، در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی مدت‏ها در منطقه بر جا ماند و سوم تیر 1375، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
زندگی نامه شهید محمود کارخایی

بیشتر فکر می کرد و کمتر حرف می زد

از قول سربازانی که جهت تسلیت بر مزار شهید کارخائی آمده بودند درباره محمود چنین می گفتند: «محمود سربازی شایسته ،جانباز، مظلوم و مهربان بود آنها می‌گفتند که محمود بیشتر فکر می کرد و کمتر حرف می‌زد.»
وصیت نامه شهید رحمت‏ الله حاج‏ عیدی

پدرم، دوست دارم بر سر جنازه ام سخنرانی کنی

پدر جان دوست دارم سر جنازه ام سخنرانى كنى و به منافقين بفهمان كه ما از شهيد شدن فرزندانمان هيچگونه نگرانى نداريم خوشحال هستيم كه فرزندمان در اين راه شهيد شد و به لقاء الله پيوست
وصیت نامه شهید محمدباقر پورغلامحسین‏ علی ‏آبادی

بر روی حجله ام بنویسید: فرزندمان داماد شد

و آخرين وصيت آن است كه مرا در گلزار شهيدان شهرمان دفن كنيد و حجله مرا اول كوچه خودمان بگذاريد و برويش بنويسيد كه فرزند ما داماد شد و به معشوق خودش كه عشق مي‌ورزيد رسيد. انشاءالله مباركش باد. و شهادت همچون عسل براي من شيرين مي‌باشد.
زندگی نامه

زندگی نامه شهید محمدباقر پورغلامحسین علی آبادی

محمدباقر پورغلامحسین‏ علی ‏آبادی یکم خرداد 1346، در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش نصرت‌الله و مادرش سکینه نام داشت. دانش ‏آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند 1363، در شرق رود دجله عراق به شهادت رسید. پیکر وی مدت‏ها در منطقه بر جا ماند و بیست و یکم اردیبهشت 1379، پس از تفحص در گلزار شهدای فردوس‏رضای زادگاهش به خاک سپرده شد.
در سالروز شهادت شهید عباس محمد تقی منتشر می شود

آلبوم عکس شهید عباس محمدتقی

عباس محمدتقي چهاردهم ارديبهشت 1347، در روستاي مجن از توابع شهرستان شاهرود متولد شد. پدرش محمدمهدي و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. تعميركار خودرو بود. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. ششم دي 1366، در اشنویه توسط نيروهاي عراقي به شهادت رسيد. پیکر وی مدت‏ها در منطقه بر جا ماند و دوم اردیبهشت 1379، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
زندگی نامه

زندگی نامه طلبه شهید احمد صفاری

این بار که او به جبهه جنوب اعزام شد موقع رفتن خیلی خوشحال بود که نبرد با مزدوران صدامی را آغاز می کند. حدود 2ماه در جبهه جنوب بود که بالاخره در عملیات محرم با رمز یازینب در تاریخ 1361/8/11 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه شهید احمد صفاری

مبادا در بستر مرگ بمیرید

وپيامى دارم براى دوستان وبرادران مبادا در بستر مرگ بميريد كه امام حسين در ميدان شهيد شد و مبادا بى تقوا و بى ايمان بميريد كه على اكبر در راه پدرش شهيد شد . اى پدران ومادران مبادا از آمدن فرزندانتان به جبهه جلو گيرى كنيد كه فرادى قيامت در نزد خدا نمى توانيد جواب زينب را بدهيد.
زندگینامه شهید نبی الله گلینی

می گفت: خداوند در دنیای دیگر جزای خیر و پاداش این تحملها وصبرها را عنایت خواهد کرد

شهید در طول دوران زندگی اش با یاد خدا و توکل بر او گذران اموری می کرد به نماز و روزه و سایر واجبات مقید بود حتی اگر مختصر پس انداری هم داشت خمس آن را حساب می کرد وبه پرداخت زکات نیز در صورت لزوم اهمیت می داد یکی از صفات بارز اخلاقی ایشان صبر وشکیبایی اش هنگام مواجهه با مشکلات از جمله مرگ فرزندانش بود و حتی به همسرش هم دلداری می داد و می گفت همواره راضی به رضای الهی باش خداوند در دنیای دیگر جزای خیر و پاداش این تحملها وصبرها را عنایت خواهد کرد.
مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان از خانواده معظم شهید سید جواد طاهری

موقعی که خبر شهادتش رو دادند گفتم: شکر خدا شیر پاک خوردی پسرم

موقعی که خبر شهادتش رو دادند گفتم، شکر خدا شیر پاک خوردی پسرم . خدارو شکر که پسرم تو این راه رفت . من رو بردند هیئت حضرت ابوالفضل (ع) که شهیدها رو بیارند. چادرم رو بستم به کمرم و رفتم زیرتابوتش. گفتم، خداروشکر که من همچین بچه ای داشتم و پاک و طاهر تحویلش دادم .
نویسنده: سرکار خانم فرزانه نعیمی

مرد کوچک/داستان فارسی

پارسا کمی فکر کرد و گفت: نه به دایی رضا می گی فردا بیاد دنبالم؟ مادر گفت دایی رضا؟ پارسا گفت: آره تا جمال ببینه یک مرد اومده دنبالم. مادر خنده ای کرد و گفت: مگه خودت مرد نیستی؟ پارسا بغض کر د وگفت: بابای جمال هرروز میاد دنبالش، هرکس اون رو اذیت کنه به باباش می گه.
خاطراتی از شهید محمدکاظم شهروی

خاطره ای خودنوشت از شهید محمدکاظم شهروی

در همه حال و در همه جا به فکر فرزندانم سمیه و محمدرضا و بقیه بودم و همش در فکر بودم که این بچه ها اینقدر به بابا انس پیدا کرده اند چه کار می کنند مخصوصاً محمدرضا که فهمیده بود من می خواهم بروم جبهه و روز اول صبح هنگام خداحافظی با گریه سر خود را در زیر لحاف کرد از یاد نخواهم برد بفکر سمیه و آن شیرین زبانیها دلم را آتش می زد
زندگی نامه

زندگی نامه شهید محمدکاظم شهروی

در سال 1360 در عملیات بیت المقدس تصمیم گرفت که به جبهه برود ولی در پشت جبهه احتیاج به شهید بود و کارفرمائی سردخانه شهداء پزشکی قانونی را به عهده گرفت و بعد از اتمام مسئولیت و تحویل سردخانه شهداء به مسئولین در تاریخ 61/10/27 ، تصمیم رفتن به جبهه را قطعی کرد که با رفتن به جبهه دین خود را به اسلام و امام ادا کند و در بهمن ماه سال 61 در پادگان امام حسین ضمن فرامین نظامی یک ماه دوره دید و در اسفند ماه سال 61 به جبهه حق علیه باطل اعزام شد که به مدت 2 ماه در جبهه حضور داشت.
وصیت نام شهید غلامرضا خان محمدی

راهمان را از حسین آموختیم

و بايد بدانيد و آیندگان بدانند كه اين راه را ما از رهبر آزادگان حسين ابن على آموختيم و بدانيد كه راه مستقيم همين راه است و شهدا نعمت آن را بردند

معرفى لوح چندرسانه اى شهيد «حسين على مهرزادى»

نرم افزار چند رسانه اى مجموعه اطلاعات «حسين على مهرزادى» که به همت معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران منتشر شده است.
طراحی و تولید: ایران سامانه