ولادت شهید عالیقدر محسن اوجانی
شهيد در خانواده‌اي مؤمن و متدين به دنيا آمده بود و از آنجا كه عاشق مولايش حسين بود در كليه امور مذهبي و عزاداري‌هاي اباعبدالله الحسين شركت داشت...
نوید شاهد البرز: شهدا در قهقهه مستانه اشان ودر شادی وصلشان عندربهم یرزقونند. درود بر آنانی که در آخرین فراز زیارت نامه خود به سبزترین سیرت وسرخ ترین صورت تاریخ نائل شدند.سلام بر آنانی که لباس خاکی اشان لباس احرام در میقات بود. سلام به اشکهای جاری مناجات برگونه های خاکی وخونین شان که خط فردای جوانان این سرزمین رابا زیباترین مرکب عشق بر دیدنی ترین تابلو وتصویر هستی به تماشا می گذارد.از همه تعلقات زمینی گسستند وبه معبود پیوستند. شهید محسن اوجانی یکی از این پاکبازان بود.

ریشه ظلم باید کنده شود حتی اگر ریختن خونمان باشد.

در بیست و چهارم اسفند ماه 1335، شهید گرامی محسن اوجانی در کرج  در خانواده آبرومند و زحمت کش به دنیا آمد. وی تحصیلاتش را در کرج گذراند و برای امرار معاش و بدست گرفتن چرخی ار چرخهای صنعت و تولید این مملکت در کارخانه قند کرج مشغول به کار شد. و پس از آن پا به عرصه كارگري گذاشت و عضوي از اعضاي قشر زحمتكش كارگر شد و از اولين روزهاي كار خود بود كه متوجه شد، استعمار به طبقه كارگر حكم فرماست و شروع به مبارزه كرد تا شاید این قشر مظلوم تاریخ در سایه حاکمیت اسلام که گفته حق کارگر را تا عرقش خشک نشده بدهید، به حقوق خود برسند  و عدالت از دست رفته آن روزهای تیره  به منصه ظهور برسد. شهيد محسن اوجاني در به ثمر رساندن اهداف انقلاب اسلامي مخصوصاً تبليغات نقش مؤثري داشت. او در اولين ساعات انقلاب مسلح شد و براي تداوم انقلاب اسلامي شروع به پاسداري نمود. براي تداوم انقلاب اسلامي شروع به پاسداري نمود و در اوايل درگيري كردستان به سنندج اعزام شد و بعد از يكسال و اندي كه سپاه در كرج مستقر شد و به عنوان ذخيره سپاه به وظيفه ديني و ميهن خويش پرداخت.

 وی  در محيط خانواده، جواني استوار و فعال و نسبت به خانواده، دلسوز و مهربان بود و اغلب بعد از ساعات كار خود بقيه اوقات فراغت خود را صرف كمك رساندن و رفع مشكلات خانواده شهدا مي‌كرد و از كمك به ديگران به هيچ عنوان، دريغ نمي‌كرد و او هميشه دوست داشت كه مراسم شب سوم و هفتم شهدا را هر چه باشكوهتر برگزار كند. شهيد اوجاني در سال 58 ازدواج نمود و بعد از دو سال خداوند بزرگ دختري به نام الهام به او عطا نمود  و شهيد محسن اوجاني كه بيش از اين تأخير در رفتن به جبهه را جايز نمي‌دانست. با آن روحیه ظلم ستیزی و ورزشکاری که داشت، آیا می توانست بایستد و دشمن خاکش را و هموطنانش را نابود کند؟  بالاخره با وداع با خانواده و تنها فرزند خويش در سی ام تیر 1361 به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد. چنان دلاورانه و بی باک از آماج تیرها می جنگید که بعد از گذر یک ماه در تاریخ هفتم مرداد 61 توسط دشمن بعثی در جبهه كوشك در حالیکه با آرپی چی، دشمن را نشانه گرفته بود، براثر اصابت تير ، جام گوارای شهادت را نوشید و به آسمانها پرید.


سیری در کلام شهید

بسم اله الـــــــــر رحمـــن الـــــر حـيــم "ولا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون"  پس از اقرار به وحدانيت خداى متعال و فرستاده اش حضرت محمد(ص) بیان می نماییم که من برای رضای خدا، علیه ظلم وجور زمانه به جبهه آمدم واگر این افتخار بزرگ یعنی شهادت در راه وطن عزیرم نصیبم شد، بدانید که کمال مطلوب من، چنین است و با رضای کامل می روم. ریشه ظلم باید کنده شود ولو با ریختن خونمان باشد. از همسرم تقاضا دارم كه در رشد فرزندم، كمال مهربانى و صميميت را ابراز نموده واو را پيرو خط امام عزيزمان بگرداند.

 ریشه ظلم باید کنده شود حتی اگر ریختن خونمان باشد.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده