نوید شاهد کرج : با یک دنیا مسرت و دلبستگی در سنگر نشسته ام و هر لحظه بهشت زیبا را در مقابل چشم هایم می بینم نزدیک است

نوید شاهد کرج: شهيد رمضان جعفري مقدم در نوزدهم آذر 43 در تهران ديده به جهان گشود. در پي شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران بارها به سوي ميدان هاي مبارزه و جهاد شتافت و به پاسداري پرداخت تا اينكه سرانجام در تاريخ سی ام شهریور 62 در عمليات والفجر4 در منطقه عملياتي مريوان بر اثر ضربه مغزي به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و پيكر مطهرش در امام زاده محمد كرج به خاك سپرده شد.

سیری در کلام شهید

" من به سوی خدا می روم مثل همه شهیدان کربلا "

مادر خوبم میدانم که تو یک پارچه مهر و صفائی، میدانم که محبت مادریست و رقت قلبت باعث شده که گریه کنی و برایم اشک بریزی من پسر تو هستم که راه جهاد را انتخاب کردم تو اگر من به شهادت هم برسم باید برایم گریه کنی مادرم آرام گریه کن اما ضجه نکن این برای مادر یک شهید حقارت آمیز است به من افتخار کن من به سوی خدا می روم مثل همه شهیدان کربلا میدانم که مادری میدانم که دلت مثل آینه شفاعت است که تحمل داشته باش پسرت مردانه می میرد.

در پایان از شما خانواده محترم می خواهم هم امام را تنها نگذارید من از برادرانم حمید و شعبان جان می خواهم جای مرا پر کنند و سنگر مرا خالی نگذارند و از خواهران و مادرم می خواهم به منافقین مجال ندهید و دل امام و امت را به درد نیاورند پیام من حقیر را به امام امت برسانید و از شما خانواده عزیز و ملت ایران می خواهم دست به دست هم دهید تا اسلام جهانگیر شود.پوزه صدام و صدامیان و اربابانش به خاک مالیده شود.

با یک دنیا مسرت و دلبستگی در سنگر نشسته ام و هر لحظه بهشت زیبا را در مقابل چشم هایم می بینم نزدیک است از خوشحالی پرواز کنم چرا که جایی نشسته ام که سینه آمریکا و دست پروردگان او و سر دسته منافقین صدام یزید را نشانه می روم سوگند به شهادت که آرزوی من است هر چه بیشتر به ماموریت می آیم بیشتر به شهادت عشق می ورزم آنگاه که شهادت هم سنگرم را می بینم غبطه می خورم و می گویم آن فرد لیاقت داشت ولی من ندارم سعی می کنم کمتر گناه و بیشتر برای خدا کار کنم که خدا مرا پذیرفته و آرزوی مرا بر آورده سازد.

عروس من (( شهادت )) است صفیر گلوله ها عقدم را خواهد خواند و با پوششی از خون تازه و سرخ خود را بزک خواهم کرد و در غلغله شادی مسلسلها و بارش ((نقل سرب )) در جمله سنگر عروس من (( شهادت)) را با آغوش خواهم کشید و در همهمه تشییع کنندگان پیکرم که اتومبیل تابوتم گلباران می شود مشتهای خشمگین گره کرده با تکبیر مرا بدرقه خواهند کرد عروس من (( شهادت )) است و فرزند و او نامش (( جمهوری اسلامی)) است .

مادر منشین چشم بره بر گذر امشب

بر خانه پر مهر تو امشب نیایم

آسوده بیارام و مکن فکر مرا هیچ

بر حلق این این در دگر پنجه نسایم

با خواهر من نیز مگر او بکجا رفت

چون تازه جوان است و تحمل نتواند

پیراهن من را به در خانه بیاویز

تا مردم این شهر بدانند پسرت نیست

خدایا بهترین لذتهای آخرتی و دنیایی را به من عطا کن و آن لذت بهترین که میدهی در عبادت کردن قرار ده پروردگارا شهادتم را در راه دین و قرآن که خاری درچشم دشمن اسلامی می باشد. قبول فرما


رمضان جعفری مقدم

فرزند: نجات

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

  

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده