شهید «صمد اصفهانی» بعد از سه روز او به مرخصی آمد گفتیم حالت چطور است، گفت: چیزی نشده این بار شانس با ما نبود، فقط دستم ترکش خورد بعد از مدتی دوباره به جبهه رفت. تمام وقت خودش را در جبهههای خونین میگذراند.
شهید «علی ماندگار عباس زاده مرزبالی» خواهرانش در خصوص رفتن او به جبهه مخالفت میکردند که تو زن و بچه داری و نباید بروی او در پاسخ خواهرانش میگفت: همان کس که مرا به وجود آورد، از اینها نیز مواظبت و نگهداری میکند.
شهید حسین تقی زاده با قرآن، این منبع نور و رحمت مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت (ع)، همواره سعی در کسب کمال معنوی و فضایل انسانی داشت.
شهید علی اکبری با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت (ع)، همواره در پی کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی بود.
برادرم با توجه به مسئولیتش در سپاه سخنرانیهایی انجام میداد، اما برای دوری از خودبینی و ریا در یادداشتهای روزانهاش نامی از خود نمیبرد و چنین مینوشت: «یکی از برادران در تاریخ فلان درباره فلان موضوع سخنرانی کرد.»
شهید «جهانگیر میهن روستا» از شهدای دوران دفاع مقدس است. از او روایت شده است که فردی بسیار خوشرو و خوش برخورد بوده است و هر کس با یک برخورد شیفته او میشد و همیشه تبسم بر لب داشت.
شهید رحیمیخواجه پرورشیافته یک تربیت دینی بود، همواره در ادای واجبات و مستحبات اهتمامی خاص داشت و از محرمات اجتناب میکرد. با قرآن، این سرچشمه لایزال حق نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن کوشا.
در انجام واجبات و ترک محرمات می کوشید. ارادت خاصی به اهل بیت و ائمه معصوم داشت. او از مؤسسین و عضو هیئت امنای مسجد جامع زیروان بود و در تمام مجالس و محافل و شهادتها و اعیاد، حضوری فعّال داشت.
فعالانه در عرصه انقلاب وارد شد و به مردم کوچه و خیابان پیوست. او که عشق به ولایت و تبعیت از رهبر در دلش موج میزد، در مقابله با منافقین و دیگر گروهکهای الحادی سرسختانه میایستاد و مبارزه میکرد.
در زندگینامه شهید حسین نظری آمده است: شخصیت سازگار او باعث شده بود که با همه رابطهای دوستانه داشته باشد و میگفت شهادت بسیار زیباست و من دوستدارم شهید شوم. در ادامه زندگینامه این شهید والامقام را میخوانید.
شهید ابوالفضل خیرالدین، به حق الناس خیلی اهمیت میداد و بعد از هر غذا دست هایش را به سوی آسمان بلند میکرد و میگفت خدایا کاری کن که هرگز حق الناس بر گردنم نیافتند.
شهید نورعلی امامی برای انجام خدمت مقدس سربازی به جنوب اعزام شد. پس از اتمام خدمت هم جهت لبیک به فرمان امام به جبهه اعزام گردید و در درگیریهای تن به تن و سنگربه سنگر رشادتهای زیادی از خود نشان داد.
«شهيد حاجحسن جمالپور» از شهدای دوران دفاع مقدس است. در روایت از او آمده است:«او طراح و معمار ساختمان بود که در دوران جنگ تحمیلی برای پس گرفتن خاک کشورش در عملیات الی بیت المقدس شرکت کرد.»
در زندگینامه شهید «محمد تقی اعرافی» میخوانیم: مراسم عقدکنان بسیار ساده بود و از آنجایی که به سپاه علاقه وافری داشتند سر سفره عقد با لباس پاسداری نشستند و میگفتند من به این لباس افتخار میکنم.
با شروع انقلاب وی نیز با الهام از فرامین حضرت امام خمینی (ره) در راهپیمائیها حضور فعال داشت و تمام تلاش خود را به کار گرفت تا اعلامیهها و نوارهای حضرت امام را به روستاها برساند تا در روشنگری مردم سهمی داشته باشد.
شهید مدافع حرم «حسن رجایی فر» همیشه میگفت: «سعی کنیم که پدر و مادر در آسایش باشند.» هر وقت پدرش میخواست کار سختی انجام دهد، جلوی کارش را میگرفت و نمیگذاشت کار سخت را خودش انجام دهد یا اگر خودش نبود، برایش کارگر میگرفت یا وسیلهای فراهم میکرد تا آن کار برایش آسان شود.
همسر شهید نظامعلی افشاری از شهادت همسر خود میگوید: فرزند ما میدانست که پدرش را برای آخرین بار میبیند. او در واقع بعد از شهادت دیگر بابا نداشت و فقط از بابایش چند قطعه عکس برایش باقی ماند.