اسناد افتخار - صفحه 4

اسناد افتخار
خاطرات شفاهی والدین شهدا

زندگینامه شهید نوجوان «ولی اله میرزایی»

شهید «ولی‌اله میرزایی» از شهدای دانش آموز استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۶ در جبهه چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. شهید شد، همیشه عکس امام روی سینه اش بود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

شهید فرزند بزرگم بود و آرزوی دامادی‌اش را داشتم

شهید «آقا رضا زند بیرانوند» از شهدای سرباز استان ایلام است که فروردین سال ۱۳۶۵ در پادگان آموزشی اسلام آباد به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: آقا رضا پسرم بزرگم بود، منتظرم آمدنش بودم تا دامادش کنم که یک روز قبل از نامزدی‌اش به آرزویش رسید.

شهادت پسر و فوت مادر در یک روز

شهید «صیدحسن فیض الهی» از شهدای بسیجی استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۶ در قلاویزان مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید می‌گوید: «همسرم قرار بود بعد از ده روز از رفتنش به جبهه برگردد، اما پیکرش به خانه برگشت و در همان روز مادرش هم به رحمت خدا رفت.» در ادامه کلیپ این مصاحبه منتشر می‌شود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

«علی» تنها شهید از میان آن ۱۵ نفر

مادر گرانقدر شهید دانش آموز «علی دوستان نژاد» می‌گوید: ساعت ۱۰ صبح بود که علی کتاب هایش را آورد خونه و گفت مادر مدرسه ما ۱۵ دانش‌آموز دارد که همگی با هم تصمیم گرفتیم جهت دفاع از خاک وطن در لباس بسیجی راهی جبهه شویم. از میان آن‌ها تنها «علی» شهید شد. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

جانباز 50 درصدی که به اسارت دشمن درآمد

نوید شاهد استان مرکزی پای صحبت‌های آزاده و جانباز حمید حجاریان نشت و ایشان در خاطراتی از دوران دفاع مقدس گفت: «بعد از حضور سه ساله در جبهه و جانبازی 50 درصد همچنان در جبهه حضور داشتم که به اسارت نیروهای بعثی درآمدم و 5 سال در اسارت نیروهای دشمن بودم.»
خاطرات شفاهی جانبازان؛

ورود به جبهه بجای دانشگاه پزشکی

جانباز 50 درصد «ابراهیم ریاض الحسینی» در خاطراتی از دفاع مقدس گفت: «آن زمان که رژیم بعث عراق با همکاری 70 کشور حمله گسترده ای را به ایران آغاز کرد، من محصل بودم و قصد داشتم بعد از کنکور وارد رشته پزشکی شوم اما بنا بر ضروریت دینی و ملی راهی جبهه شدم.»
خاطرات شفاهی جانبازان؛

حضور در جبهه با دستکاری شناسنامه

جانباز «داود محمدیان» در خاطراتی از دوران دفاع مقدس گفت: «در دوران پس از انقلاب من سال دوم راهنمایی درس می خواندم و 14 سال بیشتر سن نداشتم. به همراه برادرم که عضو سپاه بود با جبهه و جنگ آشنا شدم و تصمیم گرفتم از طریق بسیج به جبهه بروم اما چون سنم کم بود، مجبور شدم شناسنامه‌ام را دستکاری کنم.»
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

عشقی که با شهادت جاودانه شد

طیبه رضاییان همسر شهید "محمدرضا وثاقتی" از نحوه آشنایی و ازدواجش با همسر شهیدش برایمان گفت: «اهل روستای خنجین بودیم و محمدرضا با ما همسایه بود. بعد از ازدواج، پسرم 6 ماهه بود که از طریق بسیج راهی جبهه شد.»
خاطرات شفاهی برادر شهدا؛

مرا تنها رها کردند و رفتند

برادر شهیدان مهدی و حسن توکلی در خاطراتی از برادران شهیدش گفت : «ما سه برادر از کودکی همیشه کنارهم بودیم، باهم در مکتب قرآنی پدر حاضر می شدیم ، باهم به تظاهرات های انقللابی می رفتیم. باهم خواستیم به جبهه برویم که در لحظه سوار شدن اتوبوس های اعزام به من اجازه ندادند و خواستند پیش پدر و مادر باشم و از آنها مراقبت کنم.»

افتخار می‌کنم مادر سه شهیدم

شهیدان معظم «مهدی، مریم و فرشته میرزایی» در جریان بمباران هوایی ۲۶ اسفندماه سال‌ ۱۳۶۶ شهر آبدانان به دست مزدوران رژیم بعث به مقام رفیع شهادت نایل آمدند. مادر شهیدان میرزایی می‌گوید: من خودم جانباز و فرزند شهیدم و همسرم هم جانباز است افتخار می‌کنم که مادر سه شهیدم، به خاطر پابرجا ماندن انقلاب خون دادیم. در ادامه مصاحبه تصویری با این مادر گرانقدر منتشر می‌شود.
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛

بعد از شهادتش به خوابم آمد و نگران پسرش بود

همسر شهید «عیسی بهرامی سعادت‌آبادی» می‌گوید: «یک روز به خوابم آمد و گفت خبر از پاهای پسرمان داری؟، بیدار که شدم از پسرم پرسیدم چه اتفاقی برای پایت افتاده، گفت یکی از پاهایم را نمی‌توانم خم و راست کنم. بهش گفتم من که اینجا هستم خبر از تو ندارم ولی پدرت در خواب به من گفت که تو را به دکتر ببرم.»

اسناد افتخار | گواهینامه افتخاری دوران متوسطه «شهید عباسعلی علیجانی»

نوید شاهد البرز تصویر گواهینامه افتخاری دوران متوسطه «شهید عباسعلی علیجانی» را در سالگرد شهادتش منتشر می‌کند.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

مشکلاتم با دیدن عکس شهید حل می‌شود

همسر شهید والامقام «فرمان یاری نژاد» می گوید: هر وقت مشکلی برایم پیش بیایید یا درد دلی داشته باشم با توکل بر خداوند و دیدن عکس شهید، همه چیز درست می‌شود. چون شوهرم از کودکی ایمانِ قوی داشته است. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
خاطره نگاری والدین شهدا؛

منتظر آمدنش بودم تا دامادش کنم

شهید «آقا رضا زند بیرانوند» از شهدای سرباز استان ایلام است که فروردین سال ۱۳۶۵ در پادگان آموزشی اسلام آباد به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: رضا پسرم بزرگم بود منتظرم آمدنش بودم تا دامادش کنم که یک روز قبل از نامزدی‌اش به آرزویش رسید. در آستانه وفات ام البنین(س) مصاحبه این مادر گرانقدر شهید منتشر می‌شود.

اسناد| برگه معافیت سربازی که شهید شد

شهید «سیدجلال مددی» از شهدای دوران انقلاب است. از وی سندی به جامانده است که در ادامه می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

هر سال شب شهادت حضرت فاطمه(س) خون اهداء می‌کرد

شهید «حسن کریم بیگی» از شهدای ارتش جمهوری اسلامی است که بهمن ماه ۱۳۸۱ در حین رفتن به سنگر کمین بر اثر برخورد با مین به جای مانده از جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر بزرگوار شهید می‌گوید: حسن تواضع و فروتنی وصف ناشدنی داشت در بین اقوام و دوستان و بستگان به نیکی از وی یاد می‌شود کار‌های فردی خود را شخصاً انجام می‌داد. شب شهادت حضرت فاطمه (س) هر سال خون اهداء می‌کرد. فیلم خاطرات والدین این شهید والامقام در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.

سند افتخار| از «ایثار اجتماعی» تا «ایثار جان»

«شهید محمدحسین صالحی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. از او سندی در دست است که قبل از شهادتش خون خود را به نیازمندان اهدا کرده است.

سند افتخار دانش‌آموخته دانشگاه تهران؛ «شهید محمدجعفر مقبل»

«شهید سیدمحمدجعفر مقبل» از شهدای دانش‌آموخته دانشگاه تهران بود که در درگیری‌های انقلابی سال 57 به شهادت رسید.
اسناد افتخار|

گواهینامه افتخاری شهید پانزده ساله

شهید «علی‌رضا خلیلی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. نوید شاهد البرز تصویری از گواهینامه افتخاری این شهید دانش‌آموز پانزده ساله را منتشر می‌کند.
خاطرات شفاهی خانواده‌های شهدا؛

سه دوست، سه انتخاب شایسته

حاج «حمید فروشی» جانباز 70 درصد و از کارکنان خدوم بنیاد شهید استان ایلام، یکم فروردین 1400 دارفانی را وداع گفت و به یاران شهیدش پیوست، سیده ‌روح انگیز عبداللهی همسر این شهید والامقام می گوید: ما سه دوست هم دانشگاهی بودیم که با سه جانباز هفتاد درصد ازدواج کردیم. در ادامه این مصاحبه تصویری تقدیم حضورتان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه