خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (58)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ستوان يکم اسکندری هم با محسن بود. شناسائی هم برگشته بود. داد زدم چرا برگشتيد؟ شناسائی گفت: من راه را گم کرده ام... و با اين حرف مثل اينکه دنيا را به سرم خورد کردند و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۵۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۲
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (57)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بله مسير راه را بی صبرانه و سريع طی کرديم. از دشت بازی که برهوت شنزاری بيش نبود گذشتيم و لحظاتی بعد رسيديم به تپه ای دراز و کوتاه به حالت خميده. پشت تپه مستقر شديم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۵۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۹
خاطره ای از مادر شهید حسن قاسم پور؛
برادر شهید حسن قاسم پور از مادر زبان مادر نقل می کند: «روز قبل از رفتن، حسن با من خلوت کرد و در خصوص شهادت حرف زد؛ من تکانی خوردم ولی او خیلی مطمئن صحبت کرد و از من خواست در شهادتش بی قراری نکنم که این لیاقتی هست که نصیب هرکس نمی شود زیرا که عزتمندانه ترین مرگ است و من اطمینان کامل به شهادت حسن پیدا کردم».
کد خبر: ۵۲۴۹۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۸
زندگینامه شهید «روح الله گودرزی»
شهید «روح الله گودرزی» از شهدای هنرمند استان لرستان می باشد که در تاریخ دوم خرداد ماه 1365 در منطقه عملیاتی حاج عمران به فیض شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۵۲۴۹۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۸
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«در حین دعا از رزمندگان خواست که دعا کنند تا او شهید شود. صبح همان روز، روی سنگر نگهبانی کتاب میخواندم، تعدادی از رزمندهها هم در کنار یک اسکله فلزی منتظر قایق بودند. یک لحظه خمپارهای درست در وسط آنها منفجر شد ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۹
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«بعضی از همبندهایم شهید شدند، ولی چون جثهام درشت بود و بنیهام قوی زود خوب میشدم. هر کاری کردند، نمردم. بالاخره آزاد شدیم. برگشتم خانه. نه موشکی آمد و نه خمپاره و نه تیری ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۴۹۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۸
همسر شهید مدافع حرم "علی جوکار" در خاطره ای روایت می کند: «علی 16 مهر 1394 برای اولین بار عازم سوریه شد. پس از 40 روز به خانه آمد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۹۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۷
پدر شهید حلیمی نقل میکند: «من از دوران کودکی سعی کردم پسرم را به حفظ قرآن تشویق کنم، به همین دلیل هدیهای برای او تهیه کردم و از او خواستم چند سوره از قرآن را حفظ کند.»
کد خبر: ۵۲۴۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
روایت «فرخنده حاجی زاده» از همسر شهیدش «عزیز رشیدی ذهابی»؛
شهید «عزیز رشیدی ذهابی» سوم مرداد ۱۳۴۰، در شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش زینب نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. کارمند بود. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. پیکرش را در شهرستان خرمآباد به خاک سپردند.
در ادامه روایتی از همسر این شهید والامقام را می خوانید:
کد خبر: ۵۲۴۶۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۶
خاطرات مادر شهید «تیمور نیک روش»:
مادر شهید «تیمور نیک روش» در بیان خاطرات خود از فرزند شهیدش می گوید: از خدا خواستم چشمه اشکم را برای شهیدم خشک کند.
کد خبر: ۵۲۴۶۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
مادر شهید مدافع حرم "سید محمدحسین میردوستی" در خاطرهای از او میگوید: «محمدحسین علاقه خاصی به ائمه و امامان و اهلبیت بخصوص حضرت ابوالفضل(ع) داشت، برای من جالب بود وقتی عکسها و فیلمهای مُحرمش را نگاه میکردم، محرم سالهای قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت...» ادامه این خاطره از شهید "سید محمدحسین میردوستی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ میخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۶۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«عملیات کربلای ۵ ساعت یک نیمه شب با رمز مقدس یا زهرا (س) شروع شد. در محور شلمچه در همان ساعات اولیه خطوط دفاعی دشمن شکسته شد و بعثیها پا به فرار گذاشتند و یا تسلیم شدند ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۶۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
تکه کلام شهید منتظری
برادر شهید منتظری میگوید: شهید شعبانعلی منتظری به قدری غرق در جنگ بود که تکیه کلامش این بود اگر شهید نشوم خدا حق من را نداده است.
کد خبر: ۵۲۴۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
همسر شهید «حسین امجدی»:
همسر شهید «حسین امجدی»: پس از سالها مبارزه و فداکاری در راه اسلام، انقلاب و وطن، ضد انقلاب همسرم را پس از چند ماه شکنجه و بریدن گوش هایش، وی را در نهایت قساوت و بی رحمی تیر باران کردند.
کد خبر: ۵۲۴۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۴
«اینک بر ماست که پرچم به اهتزاز درآمده اسلام که بر سر مستضعفان جامعه گسترده شده را ثابت و استوار در سراسر جهان اسلام، برافراشته نگهداریم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۴۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۲
«حق دارید نسبت به وظیفهتان حساس باشید، اما میترسم اگر همیشه اینطور عمل کنم، کم کم ارتباطم با خدا قطع شود و انگیزههای غیرالهی پیدا کنم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "محمدعلی رجایی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۴۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۳۰
در قسمتی از کتاب "دلیر بیادعا" که زندگینامه و مجموعه خاطرات سردار شهید "رجبعلی بهتوئی" است، میخوانید: «طی مسیر دوباره به یک تیربارچی برخورد کردیم که هم بچهها را خیلی اذیت میکرد و باعث توقف نیروها شده بود. این تیربارچی بدون اینکه ما را به خوبی ببیند در آن تاریکی شب بیهدف شلیک میکرد ...»
کد خبر: ۵۲۴۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«دیوار هنوز هم عکسهایت را بر گردنش آویخته و به حرمت آخرین نگاهت، چشمانش را به روی پنجره بسته است، هنوز هم، چفیه و جانمازت را میشود از پشت همین چشمها دید، چشمهایی که میخواهند فقط بگویند: شهید، یعنی تکرار واژه عشق است ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
خاطره محمدحسن ظهراب بیگی از شهید «جلال ابراهیمی»؛
تدبیر شهید «جلال ابراهیمی» در مهار سیل در منطقه زبیدات و کشاندن آن به سمت مقر بعثیها مانع از غرق شدن عده زیادی از رزمندگان گردان ثارالله شد.
کد خبر: ۵۲۴۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
خاطراتی از دفتر خاطرات شهيد «اسداله کردی»؛
شهید «اسداله کردی» در خاطرات خود آورده است: تنها كارم شاد كردن دل بچه های محصل بود. به وسيله خريدن چند دفتر و قلم از حقوق ناچيزم كه حتي گاهي به قيمت بی پول ماندن خودم در آن دوره افتاده و غريب تمام می شد.
کد خبر: ۵۲۴۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸