خاطره ی

خاطره ی
خاطره‌ای از شهید «عبدالحکیم فلاح نژاد»

نگذاشتم تفنگش بر زمین بماند

حاجی آمان اصفهانیانی دوست شهید «عبدالحکیم فلاح نژاد» نقل می‌کند: از انبار بیرون آمدم و متعجب بودم و با خودم گفتم این جایی است که حکیم از خواجه نفس آمد و شهید شد و تفنگ از دستش افتاد، من هم از خواجه نفس آمدم و تفنگ او را به من دادند و در واقع نگذاشتم که تفنگش بر زمین بماند، قسم خوردم راهش را ادامه دهم و از وطنم دفاع کنم.
طراحی و تولید: ایران سامانه