قرار شد سه شهید گمنام را در شهرستان چترود کرمان تشییع و خاکسپاری نمایند. چترود تنها شهری است که به نام فاطمیه (ص) مزین شده. من هم برای مراسم به آنجا سفر کردم. تشییع شهدا قبل از ظهر با شکوه خاصی برگزار شد. عصر همان روز مراسم دیگری برای شهدا برگزار شد. موقع غروب و در حین مداحی جوانی از میان جمعیت برخاست و گفت: می خواهم مطلب مهمی را بگویم! مردم اجازه صحبت به او نمی دادند. اما او با اصرار شروع به صحبت کرد و گفت:
کد خبر: ۴۷۷۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۵
شهید گمنام/ 72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
چند سال قبل پنج شهید گمنام دفاع مقدس در داخل یک غار در منطقه ولنجک در شمال تهران به خاک سپرده شدند. این مکان اکنون به زیارتگاه شهدای گمنام در آن منطقه تبدیل شده. زیارت مقام معظم رهبری (حفظه الله ) از این مکان در همان اوایل نشانه اهمیت جایگاه شهدای گمنام بود. برای مراسم تشییع و تدفین این شهدا مسائلی بوجود آمد که سردار باقر زاده در همان مراسم تدفین به مواردی اشاره نمود.
کد خبر: ۴۷۷۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۵
روایتی از زندگی حمید سیاهکالی مرادی، شهید مدافع حرم؛
کتاب صوتی یادت باشد نوشته محمدرسول ملاحسنی روایتی از زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی است که اخیراً نسخه صوتی آن با صدای مژده لواسانی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
کد خبر: ۴۷۷۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
معرفی کتاب؛
کتاب «برگی از یک زندگی» زندگی شهید عبدالحسین برونسی توسط زهرا سیادت موسوی نوشته شده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
کد خبر: ۴۷۷۷۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
چندمین بار بود که دست خالی برمی گشتیم. می دانستیم اینجاشهید داریم اما هرچه گشتیم خبری نشد. برادر غلامی را دیدم. گفتم: امروز شما با ما بیا شاید قدم شما خیر باشد. البته قبلا قدم خیر برادر غلامی را دیده بودم. روز نیمه شعبان برادر غلامی توسل پیدا کرد به امام زمان(عج) اشک می ریخت و از آقا تقاضای کمک می کرد. چرا که چند روزی بود که شهید پیدا نمی کردیم. بعد در داخل دشت حرکت کرد و از ما جدا شد.
کد خبر: ۴۷۷۷۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
ابراهیم یزدی زاده ساکن روستای کاظم آباد کرمان هستم. در کنار شغل خودم، مداحی اهل بیت و رسیدگی به هیئت روستا را انجام می دهم. مدتی بود که از بیماری خاصی رنج می بردم. شب 23 رمضان سال 1385 بود. تلویزیون مراسم تشییع و تدفین شهدای گمنام در مسجد فائق تهران را نشان می داد. با حسرت به تصاویر نگاه می کردم. همان شب درخواب دیدم که در مراسم تشییع همان پنج شهید شرکت دارم. شخصی به من گفت: شهید سوم را شما باید دفن کنی! تعجب کردم. ازبین این همه جمعیت چرا من!
کد خبر: ۴۷۷۷۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۵
معرفی کتاب؛
کتاب آرام جان روایتی خواندنی از زندگی شهید مدافع امنیت "محمد حسین حدادیان" از زبان مادرش است این کتاب به قلم محمدعلی جعفری و از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار کتاب شده است.
کد خبر: ۴۷۷۵۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱
72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
گوشی را برداشتم. سرهنگ جعفری بود. از مسئولین سپاه گرگان. شروع به صحبت کرد و گفت: چند روز قبل باجناق بنده که عازم تهران بود به خانه ما آمد. 85/6/24 بود. شب برای وداع با شهدای گمنام به حسینیه سپاه آمل رفتیم. قرار بود روز بعد شهدا را تشییع کنند. فردا صبح زود باجناقم به سمت تهران راه افتاد. من هم برای تشییع شهدا به منطقه خوشواش رفتم. وقتی برگشتم نامه ای را دیدم که باجناقم برای من نوشته بود. در آن نامه آمده بود...
کد خبر: ۴۷۷۳۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
تیر ماه 78 بود. حوادث سیاسی و فرهنگی مردم را دلتنگ شهدا کرده بود. سردار باقرزاده اکیپهای تفحص را جمع کرد و گفت: مردم تماس می گیرند و در خواست می کنند مراسم تشییع شهدا بگذارید تا عطر شهدا حال و هوای جامعه را عوض کند.
کد خبر: ۴۷۷۳۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
نیمه های تابستان 73 بود. بسیار داغ بود. بچه ها در گرمایی طاقت فرسا در جستجوی پیکر شهدا بودند. نزدیک ظهر بچه ها می خواستند قدری استراحت کنند. چنگک بیل مکانیکی را در زمین فرو کردیم و رفتیم کنار کلمن آب نشستیم. در آن گرمای طاقت فرسا ناگهان دیدم یک کبوتر سفید وزیبا ، بال و پر زنان آمد و روی چنگک بیل نشست. بعد هم شروع کرد به نوک زدن به بیل. همه با تعجب به این صحنه نگاه می کردیم
کد خبر: ۴۷۷۳۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
هوا صاف بود. مشغول جستجو بودم. داخل گودال یک پوتین دیدم. متوجه شدم یک پا داخل پوتین قرار دارد! با بیل وارد گودال شدم. قسمت پایین پای شهید از خاک خارج شد. خاکها حالت رملی و نرم داشت. شروع کردم به خارج کردن خاکها. هر چه خاکها را بیرون می ریختم بی فایده بود. خاکها به داخل گودال برمی گشت!
کد خبر: ۴۷۷۳۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱
72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر
قرار بود در نزدیکی منزل ما پنج شهید گمنام را به خاک بسپارند. من ، یکی از مخالفین دفن شهدا بودم! با این که به شهدا ارادت داشتم. اما حس می کردم منزل ما در کنار قبرستان قرار خواهد گرفت. در نتیجه ارزش مالی خود را از دست خواهد داد.
کد خبر: ۴۷۷۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۲
اسمش عبدالامیر بود. فرمانده یک گروه سی نفره عراقی. هر روز صبح کنار مرز می آمدند. همراه ما به سمت سه راه می رفتیم. همان سه راه شهادت معروف در شلمچه. به هیچ چیز اعتقاد نداشت. همیشه دهان او بوی شراب می داد. ما را مسخره می کرد. نمی گذاشت در طی مسیر زیارت عاشورا بخوانیم و ...
کد خبر: ۴۷۷۲۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۶
معرفی کتاب؛
کتاب «مرد آسمانی» شرح خاطرات شهید «محمد اکبری» از شهدای دوران دفاع مقدس شهرستان راور می باشد.
کد خبر: ۴۷۷۰۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۲
کتاب «شرح اسم» مختصر از آغازین کنشهای سیاسی اجتماعی مقام معظم رهبری تا پیروزی انقلاب اسلامی می باشد که نویدشاهد گیلان به معرفی این کتاب می پردازد.
کد خبر: ۴۷۶۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۶
اواسط دهه هفتاد بود. در ستاد تفحص مهران در غرب کشور فعالیت داشتیم. عصر بود که یکی از رفقای قدیمی تماس گرفت. او اهل همدان بود. اما از کرمانشاه زنگ می زد. نماز مغرب را خواندیم. شام را هم خوردیم اما از دوست ما خبری نشد. ناراحت بودیم. جاده های مرزی در طول شب رفت و آمد کمتری داشت. نکند در جاده بلایی بر سرشان آمده. اواخر شب با خستگی زیاد و نگرانی خوابیدیم. هنوز چشمان ما گرم نشده بود. یکدفعه با فریاد یکی از بچه ها از جا پریدیم!
کد خبر: ۴۷۶۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۹
روزهای آخر سال 79 و سال امام علی (ع) بود. در منطقه عملیاتی رمضان مشغول جستجو بودیم. اما مدتی بود که شهدا خود را نشان نمی دادند. صبح با بچه ها مشغول خواندن زیارت عاشورا شدیم. به یاد امیرالمؤمنین (ع) و به یاد مدینه مشغول خواندن روضه شدم. بعد از پایان روضه به سوی منطقه حرکت کردیم.
کد خبر: ۴۷۶۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۹
آخرین روزهای سال 72 بود. بچه های تفحص همه به دنبال پیکرهای مطهر شهدا بودند. مدتی بود که در منطقه خیبر(طلائیه) به عنوان خادم الشهداء انتخاب شدیم. با دل و جان به دنبال پار های دل این ملت بودیم. سکوت سراسر طلائیه و جزایر را گرفته بود. سکوتی که روح را دگرگون می کرد.
کد خبر: ۴۷۶۴۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۹
گاهی مواقع با پیکر شهید گمنامی برخورد می کردیم که خود را فدایی دیگر دوستانش کرده بود. به طور مثال یکی از شهدا در تاریکی شب که نیروها جلو می رفتند متوجه انفجار مین منور می شود!
انفجار این مین یعنی شلیک منور و لو رفتن عملیات! این شهید خودش را به روی مین انداخته بود. حرارت ایجاد شده تمام بدن او را سوخته بود.
کد خبر: ۴۷۶۴۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۹
نام شهید مجید پازوکی برای بچه های تفحص نام آشنایی است. او یکی از بسیجیان غریب و گمنام هشت سال دفاع مقدس بود. بعد از پایان جنگ نیز راهی مناطق عملیاتی ش و تا پای جان به دنبال پیکر مطهر شهدا بود.
کد خبر: ۴۷۶۴۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۹