نوید شاهد سمنان - صفحه 20

نوید شاهد سمنان

بارالها! اگر در برابرت آن‌قدر رکوع کنم که بندبند استخوان‌هایم از هم جدا شود باز من بر تو حقی ندارم

شهید «مجید ایزدبخش» در مناجاتش با پروردگار متعال می‌گوید: «بارالها! اگر در برابرت آن‌قدر رکوع کنم که بندبند استخوان‌هایم از هم جدا شود باز من بر تو حقی ندارم»

تقویت بنیه‌ دینی رزمندگان با ذکر مصیبت‌های اهل‌بیت(ع)

شهید «مجید ایزدبخش» چهاردهم آبان ۱۳۴۱ در روستای رکن‌آباد از توابع شهرستان سمنان به دنیا آمد. در رشته‌ ریاضی فیزیک دیپلم گرفت. معلم بود. در منطقه‌ جنگی علاوه بر انجام مسئولیت‌های مختلف، با ذکر مصیبت‌های اهل‌بیت(ع) و نوحه‌خوانی به تقویت بنیه‌ دینی هم‌رزمان خود همّت گماشت. وی در بیست و دوّم بهمن‌ماه ۱۳۶۴ به شهادت رسید.
خاطره‌نگاری جانبازان

مزه شهادت را چشیدم

در این کلیپ جانباز دفاع مقدس، «سید محسن دانایی» می‌گوید: «شهید محمد کلاهی در کنار من به شهادت رسید. من هم ترکش خوردم و دیدم روحم از بدنم جدا شد، اما به یکباره به جسمم بازگشتم و شهادت نصیبم نشد.»

همیشه به یاد شهدا و رزمندگان اسلام باشید

به مناسبت سالگرد شهادت شهید «جمال بنی‌جمال» دست‌نوشته این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. در گزیده‌ای از دست‌نوشته‌هایش در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: «از امت حزب‌الله می‌‎خواهم که همیشه به یاد شهدا و رزمندگان اسلام باشند.»

شهید «امرالله بندار» در قاب تصویر/ قسمت دوم

به مناسبت سالروز شهادت شهید «امرالله بندار»، تصاویر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

خدایا! خونم را بپذیر که آن هم از آنِ توست

شهید «رجب پریمی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «پروردگارا! تو شاهدی که عزیزتر از جان چیز دیگری ندارم که فدای تو کنم، پس خونم را بپذیر که این خون هم از آن توست. از توست که برای توست.»
خاطرات/

آخرین زمزمه‌های حاج‌رجب پیش از پرواز به ملکوت

هم‌رزم شهید «رجب پریمی» نقل می‌کند: «به طرفش دویدم، صورتش غرق خون شده بود و چیزی را زمزمه می‌کرد. سرم را نزدیک کردم می‌گفت: السلام علیک یااباعبدالله و بعد چشمانش را برای همیشه بست و به ملکوت پرواز کرد.»

می‌خواهم نسیم سحری سلامم را به امام حسین(ع) برساند!

هم‌رزم شهید «رجب پریمی» نقل می‌کند: «قبل از عملیات والفجر هشت پرسیدم: حاج رجب! حالا که عملیات قراره شروع بشه خواسته‌ای نداری؟ گفت: دارم! می‌خوام شهادتم سحر باشه که نسیم سحری سلامم را به اباعبدالله‌الحسین(ع) برسونه!»

حماسه‌های رزمندگان، پیام فتح به ارمغان می‌آورد

شهید «خلیل بیناباشی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «عقاب تیز پرواز آسمان‌های نیلوفر و خونین جبهه‌ها پرواز می‌کند و پیام فتح و ظفر را به ارمغان می‌آورد، به شما نوید می‌دهد‌ به جهان بنگرید و چه حماسه‌هایی که این رزمندگان آفریده‌اند.»
خاطرات/

با رفتنش، دلم هم با او رفت

مادر شهید «خلیل بیناباشی» نقل می‌کند: «برای بدرقه‌اش به حسینیه رفتم. موقع خداحافظی، او را در آغوش گرفتم. صورتش را بوسیدم. گونه‌هایش سرد بود. گفتم: چقدر صورتت سرده! گفت: آخه زمستونه! با رفتنش دلم هم با او رفت.»

«خلیل» غرق در دوستی خدا شد

شهید «خلیل بیناباشی» هشتم خرداد ۱۳۴۰ در روستای طرزه از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. زمانی که خواست پیکر پاک دوستان غواص و شهیدش را از دستان اروند بگیرد، خود نیز در آغوش اروند به گمنامی شهره یافت. بیست روز بعد دخترش به دنیا پا نهاد درحالی‌که خلیل، غرق در دوستی خدا شده بود و گمنام دریای عشق الهی.

نوجوانان فریب وعده‌های بی‌اساس دشمنان را نخورند

«آقابراری» گفت: دانش‌آموزان ما امروز باید بیش از هر زمانی در برابر توطئه‌های دشمنان هوشیار باشند. امروز نیز سربازان گمنام امام زمان(عج) بدون هیچ چشم‌داشتی در تلاش هستند تا ما در امنیت کامل زندگی کنیم.
گفتگو با والدین شهید «علی حامدی»

«علی» ستاره‌ای از آسمان الهی بود

مادر شهید «علی حامدی» نقل می‌کند: «دیدم ستاره‌ای از آسمان پایین و به خانه ما آمد و دور خانه در حال چرخیدن است. چرخید و چرخید تا اینکه نزدیک سجاده‌ام رو به قبله متوقف شد. صبح که بیدار شدم، تعبیر خوابم را یافتم و گفتم علی شهید شده است.»
خاطرات/

رعایت محرم و نامحرم واجبه

برادر شهید «جمال بنی‌جمال» نقل می‌کند: «رفت تو خیابون. پرسیدم: چرا این کار رو کردی؟ گفت: توی پیاده‌رو شلوغ است و بعضی‌ها هم رعایت محرم و نامحرم رو نمی‌‎کنن و به هم می‌خورن.»

اگر به اسلام خدمت کنید پیروزید

شهید «جمال بنی‌جمال» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «من کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم به شما نصیحتی بکنم ولی این را بدانید اگر با اسلام بودی و به اسلام خدمت کردی، پیروزی و اگر پشت به اسلام کنی نابود خواهی شد.»

انس به قرآن تا لحظه شهادت

شهید «جمال بنی‌جمال» پنجمین روز از خرداد ۱۳۴۳ در شهرستان اهواز به دنیا آمد. از ویژگی‌‎های بارز شهید آرام، محجوب، خنده‌رو، خوش اخلاقی و راستگو بودن اوست. علاقه زیادی به تلاوت قرآن داشت. گواه این موضوع وجود یک جلد قرآن جیبی آغشته به خون پس از شهادتش است. سرانجام بیستم بهمن‌ماه ۱۳۶۱ به شهادت ‎رسید.
خاطرات/

نشانه‌ای برای مادر

مادر شهید «امرالله بندار» نقل می‌کند: «یک شب خواب دیدم پیشم آمد. یک شال سبز دستش بود. به من داد و گفت: اینو بگیر مادر! من تا چند روز دیگه میام. چند روز بعد پیکرش را برای ما آوردند.»

تا خود را نسازیم نمی‌توانیم جامعه را بسازیم

شهید «امرالله بندار» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و از هر شرک، ریا و حسادت پاک نمایید. فراموش نکنیم تا خود را نسازیم، نمی‌توانیم جامعه را بسازیم.»

یادش که می‌افتم دلم آتش می‌گیرد

مادر شهید «امرالله بندار» نقل می‌کند: «هروقت یادش می‌افتم، دلم آتش می‌گیرد. آن شب گفت: مادر! مرخصی گرفتم و اومدم که با شما بریم مشهد. گفتم: بابات دست تنهاست، یک وقت دیگه می‌ریم. چَشمی گفت و دیگر اصرار نکرد.»

زندگی و راه امام خمینی برای ما نوجوانان الگو است

شهید «عزت‌الله بلوچی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «سلام به امام عصر، مهدی زهرا و نایب برحقش امام خمینی بت‌شکن زمان، امامی که زندگی و راه او چون راه امام حسین برای ما نوجوانان الگو می‌باشد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه