خاطره ای از شهید قاسم جعفرآقائیان به نقل از غلامحسين برارزاده (دوست و همكار شهيد) برگرفته از کتاب «به مساحت آسمان» که نوید شاهد مازندران آن را منتشر کرد.
شهید جاویدالاثر مدافع حرم «رضا حاجی زاده» متولد 6 دى ماه 1366 اهل شهرستان آمل مى باشد. ايشان از نیروهای یگان ویژه صابرین بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شد. شهيد حاجى زاده از شهدای لشکرعملیاتی ۲۵ کربلا به همراه ۱۲ تن دیگر از یارانش در روز ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۹۵ در خانطومان سوریه به شهادت رسید که پیکرش در معرکه نبرد جا ماند.
از اين شهيد بزرگوار یک فرزند دختر «فاطمه حلما» و یک فرزند پسر «محمد طاها» به یادگار مانده است.
شهيد حسين قاسمى فرزند حسن در چهارم فروردين سال 1333 در يكى از روستاهاى كوچك شهرستان آمل بنام طاهرآباد ديده به جهان گشود. بعد از قبولى سال چهارم با علاقه اى كه به ارتش مخصوصاً خلبان شدن داشت در هوانيروز ثبت نام و در سال 1353 وارد آموزشگاه خلبان هوانيروز گرديد.
شهيد خادمى سال دوم دبیرستان را در رشته علوم تجربی خواند و از آن به بعد نیز ادامه تحصیل نداد، رفتن به جبهه را به مدرسه ترجیح داد و هر چه خانواده او را به ادامه تحصیل تشویق می کردند فایده ای نداشت گویا تصمیم خودش را گرفته بود و راهش را انتخاب کرده بود.
هدايت مظلومى مدير كل بنياد شهيد و امور ايثارگران در جلسه كميته ايثارگران كه در بنياد مازندران برگزار شد برنامه هاى گراميداشت «سوم خرداد» سالروز آزاد سازى خرمشهر را تشريح كرد.
بنده پاسدارى هستم از سلاله ی خون شهداى اسلام و وارث خون هاى نزديك به پانزده قرن خط سرخ شهادت و تشيع كه در زمانه اى و مقطعى پر مخاطره قرار گرفته ام و مسؤوليّت ها بر دوشم سنگينى افكنده و آينده را با زخم هاى خويش مى نگرم و به گذشته مى انديشم.
در مـدّت بيش از سه سال كه به عنوان شهردارى به مردم پلور و ريـنه لاريجان خدمت مى كرد ، لحظه اى از ياد جبهه و عزيزان رزمنده غافل نبود و به قول مولانا « کو دور ماند از مطلوب خويش».
نرم افزار چند رسانه اى مجموعه اطلاعات «شهيد محمدحسن قاسمى طوسى» به همت معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران منتشر شده است.
حسن به همرزمانش مى گويد: به برادرم نگوييد كه من به خط مقدم مى روم، از طرفى برادرش هم به همرزمان خود مى گويد: شما به برادرم نگوييد كه من به خط مقدم مى روم.
شب آخر عملیات قرار بود پیغامی را به فرمانده برساند و برگردد. علی رفت و دید بچه ها دارند به خط می زنند که خط را از تروریست های تکفیری پس بگیرند. پس از انتقال پیام فرمانده، به کمک همرزمانش شتافت.