خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «علی سالاری سردری» میگوید: «خیلی مرد خوب و مومنی بود، همیشه قرآن میخواند و انسان سر به زیری بود. تو وصیتنامهاش نوشته بود لباس سبز میپوشم، یا شهید میشوم یا به کربلا میروم.»
کد خبر: ۵۵۷۰۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۴
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبدالعلی دریانورد» میگوید: «شهید به من گفت میدانم تو حامله هستی و منم هیچکس را ندارم، به جبهه بروم یا نروم؟، گفتم من هیچ وقت تو را منصرف نمیکنم و من به همت خودم و خواست خداوند فرزندانم را بزرگ کردم.»
کد خبر: ۵۵۶۸۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
روایتی خواندنی از همسر شهید «سعداله برمون»
همسر شهید «سعداله برمون»، میگوید: من همیشه نگران شهادت همسرم بودم به همین خاطر لباسهای نظامی شهید را در کمدی پنهان کردم. درب کمد را قفل و کلید را پیش خودم نگه داشتم تا در واقع از رفتن شهید به جبهه ممانعت کنم اما شهید با هوشیاری و ذکاوت به من گفت برو منزل مادرت چون ایشان مهمان داره و نیاز به کمک. تا من از منزل مادرم برگشتم قفل کمد را شکسته بود و داشت میرفت و من از فاصله دور نظارهگر رفتن او بودم که مدام برمیگشت و به من نگاه میکرد.
کد خبر: ۵۵۶۵۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۵
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید مقصودی گفت: منافقان همسرم را در برابر چشمان دختر هشت ساله ام به شهادت رساندند.
کد خبر: ۵۵۶۳۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عباس سلامتیهرمزی» میگوید: «مرد دست و دلبازی بود، همه را دوست داشت، همیشه میگفت من یه روز شهید میشم اما من باور نمیکردم چون جنگ تموم شده بود.»
کد خبر: ۵۵۶۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۷
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عباس زراعتفرد کلوئی» میگوید: «خیلی به راه اسلام علاقه داشت. شهید به من وصیت کرده بود که سعی کنم دخترانمان را زینبی تربیت کنم، آنها را باسواد بار بیاورم و مانع رفتنش به جبهه نشوم.»
کد خبر: ۵۵۶۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۰
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «صمد سلامتی هرمزی» میگوید: «از بچگی پایبند اعتقادات مذهبی بود. وصیت کرده بود اگر به شهادت رسیدم، هرجا دلتان خواست جسمم را به خاک بسپارید. از مسئولین میخوام قدر شهدا را بدانند زیرا هر چه که داریم از وجود شهدا و انقلاب است.»
کد خبر: ۵۵۶۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۹
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین دهقانی دودوی» میگوید: «مرد خیلی خوب و مهربانی بود. مرتب به خانواده و دوستانش سر میزد و صلهرحم را به جا میآورد. یک روز که به مرخصی آمده بود گفت این بار که بروم دیگر باز نمیگردم تا اینکه مرخصیشون تموم شد و به جبهه برگشتن و شهید شدن.»
کد خبر: ۵۵۶۰۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷
گفتگوی تصویری با همسر شهید «حمیدرضا نظری»
«بتول محمدی لعل آبادی» میگوید: حمیدرضا بسیار مهربان و دلسوز بود، مدت کمی با هم زندگی کردیم، همیشه میگفت: من شهید میشوم و فرزندمان را نمیبینم، همین طور هم شد.
کد خبر: ۵۵۶۰۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۴
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهیده «زینب داستار» میگوید: «شهیده خیلی به واجبات معتقد بود، در تمام مراسمات شرکت میکرد و همیشه نمازش را به جماعت میخواند. گفت میخواهم جهت زیارت امام حسین (ع) به کربلا بروم، بهش گفتم فعلا نرو، اوضاع خراب است و ممکن است کشته شوی، گفت برای من افتخار است که تو راه حرم کشته شوم.»
کد خبر: ۵۵۵۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۴
گفتگوی تصویری با همسر شهید «منوچهر رستمی باوندپور»
«قدم خیرکاوهای» میگوید: همسرم به جبهه میرفت. همیشه میگفت؛ من شهید میشوم که از او پرسیدم تو از کجا میدانی، اینطور نگو در جواب گفت؛ خواب دیدهام شهید میشوم اما تو از بچههایم مراقبت کن و آنها را به کسی نسپار.
کد خبر: ۵۵۵۸۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۲
«بهاره امیری» در بخشی از دلنوشتهاش برای شهید آورده است: راستش را بخواهی امیدت در وجودم، طنین بودن را مینوازد و افتخار انتخابم سرافرازی است برای وجود خستهام پس مانند همیشه تکیهگاهم باش و مانند همیشه برایم دعا کن و بگو او را طاقت سختی و رنج نیست.
کد خبر: ۵۵۵۸۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۲
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین خانگاه» میگوید: «مرد خیلی مهربان، دلسوز و با محبتی بود. روز جمعه بود که برای ماموریت دنبال شهید آمدند، یک گروه اشرار بود که سالها دنبالش میگشتند و چون شهید خیلی شجاع و نترس بود، در بیشتر عملیاتها او را همراهشان میبردند تا اینکه شهید مبارزه با اشرار شد.»
کد خبر: ۵۵۵۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۱
گفتگوی تصویری با همسر شهید «روحانگیز چراغان» و پدر شهیدان «سینا محبی آهنگرانی»
«نعمت اله محبی آهنگرانی» میگوید: همسر و فرزند کوچکم به دیدار اقوام میرفتند، در بین راه از ماشین پیاده میشوند که نیروهای نظامی ماشین را بررسی کنند، در همین حین زیر بمباران هوایی نیروهای صدام به شهادت میرسند.
کد خبر: ۵۵۵۷۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰
گفتگوی تصویری با همسر شهید«عزیز بیگ کبودیان»
«فرصت عیوض بندی» میگوید: با اینکه شهید دائم در عملیاتهای مختلف حضور داشت و منزل نبود خوشبخت بودیم. وقتی به مرخصی میآمد برای رفتن حتی یک ساعت هم دیر نمیکرد به او میگفتم نمیشود دیرتر بروی میگفت: نه، اگر من دیر بروم دیگران هم روال من را در پیش میگیرند. باید برای حضور در عملیاتها به موقع حاضر باشیم.
کد خبر: ۵۵۵۵۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبدالرحیم برخورداری» میگوید: «ایشان جوانی با ادب، با معرفت و با ایمانی بودند. من حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) را الگوی خودم قرار دادم و پیش خودم گفتم اگر این عزیزان نبودند که از مملکتمان دفاع کنند، ما چنین آسایش و آرامشی را نداشتیم. به نقلقول یکی از همرزمانشون، زمانی که با شهید در جبهه بودند، شهید امان دشمن را بریده بود.»
کد خبر: ۵۵۴۶۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
خاطرات شهید «داریوش اسدی» به نقل از همسر شهید؛
همسر شهید «داریوش اسدی» می گوید: داریوش تنها کسی بود که جلوی چشم دشمن و زیر آتش سنگین و بارش آن همه گلوله، اقدام به آوردن جنازه دیدهبان کرده بود فرمانده هم به خاطر شجاعت، دوازده روز مرخصی تشویقی به داریوش داده بود.
کد خبر: ۵۵۴۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۲
«شهناز رفیعی» میگوید: همسرم، هر وقت دیر به منزل میآمد از او میپرسیدم کجا بودی؟ جواب میداد: از من سوال نپرس با دوستانم بود. وقتی خبر شهادتش را آوردند گفتند: محمد شهید شده که من در جواب گفتم محمد نداریم. بعدها متوجه شدم اسم مستعار داشته است.
کد خبر: ۵۵۴۳۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۰
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «صفر زارعی» میگوید: «شهید خیلی خوب بود. روزها کارگری میکرد و شبها هم به بسیج میرفت. برای مبارزه با اشرار مواد مخدر به ماموریت رفت. یکی از نزدیکانمان تماس گرفت و گفت شهید تیر خورده و او را به بیمارستان بردهاند و همان جا بود که شهید شد.»
کد خبر: ۵۵۴۳۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۱
گفتگوی تصویری با همسر شهید «بیژن صالحی»
«فرحناز رحمتی»، میگوید: همسرم، معلم بود و در روستا تدریس میکرد. بسیار مهربان و دلسوز بود و تا آنجا که میتوانست نیازهای بچههای روستا را برطرف میکرد.
کد خبر: ۵۵۴۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۰