از بودن تا پرواز؛ روایت دل باختهای که خدا را در رگ و پوست احساس میکرد
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، مجتبی نوری در هشتم فروردینماه سال ۱۳۴۷، در روستای فرفهان از توابع شهرستان خمین، در خانوادهای مذهبی و مؤمن چشم به جهان گشود. دوران کودکیاش همزمان با تبعید امام خمینی (ره) از وطن بود؛ اما عشق به امام و انقلاب از همان سنین خردسالی در دلش جوانه زد.
تحصیلات خود را تا کلاس اول راهنمایی در زادگاهش ادامه داد. با وجود سن کم، در سالهای انقلاب همپای پدر در تظاهرات شرکت میکرد و از همان دوران علاقه ویژهای به معارف دینی و قرآن کریم در وجودش شکل گرفت.
با آغاز جنگ تحمیلی، بهعنوان یک بسیجی نوجوان در صحنههای بزرگ حاضر شد و روحیهای ستودنی از شجاعت و مردانگی از خود نشان داد. پس از نخستین حضور در جبهه، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در واحد بسیج مستضعفین سپاه خمین به خدمت پرداخت.
او دوباره عازم جبهه غرب کشور شد و در عملیات آزادسازی قله شمشی شرکت کرد. رشادتهایش مورد توجه سردار شهید حاج ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) قرار گرفت.
اما اوج ایثار شهید نوری در عملیات بیتالمقدس رقم خورد؛ جایی که همراه با گروه اعزامی از خمین (گروه شهید محمد نبی شیخی)، در گردان عمار از تیپ ۷ ولیعصر (عج) شرکت کرد. او در روز دوم خردادماه ۱۳۶۱، تنها یک روز پیش از آزادسازی خرمشهر، در این نبرد عظیم، به شهادت رسید.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار در گلزار شهدای خمین به خاک سپرده شد و نامش در زمره سرداران گمنام عاشورا ماندگار شد.
وصیتنامه برادر مجتبی نوری
فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
پس باید کسانی که زندگی دنیا را به آخرت سودا میکنند، در راه خدا بجنگند، و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود، بهزودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد.
به نام او که زنده به اویم، رفتنم بهسوی اوست، بودنم بهخاطر اوست، وجودم اوست، هستیام اوست، مسجودم اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست، راهم اوست، هدفم اوست. احساسش میکنم با قلب، با ذرهذره وجودم، با رگ و پوست؛ احساسش میکنم، اما بیانش نتوانم کرد. ای همه چیزم، بیادت هستم، بیادم باش که بی تو هیچم، پوچم.
خدایا! تو را شکر که به این بنده گناهکار نعمت بخشیدی و منت نهادی و جهاد در راه خودت را نصیبم کردی. خدایا! تو را شکر که در این برهه از زمان، رهبری بیدار و توانا برای ارشاد و هدایت بندگانت فرستادی. و تو را سپاس که در اوج ظلمت و در تیرگیهای شبهای ظلمانی، خمینی را برگزیدی. و سپاس تو را که لیاقت و شایستگی را به من عطا کردی که سرباز سادهای از امام و رهبر باشم.
اما بهعنوان وصیت، چند کلمهای با شما در میان میگذارم:
در اول، امام را فراموش نکنید؛ چرا که الگوست، همچنانکه حسین بن علی (ع) الگوست. و همیشه بعد از نماز، او را فراموش نکنید و دعای «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» را فراموش نکنید. و این دعا را از صمیم قلب بگویید که خدای تبارک و تعالی این دعاهای شما را مستجاب کند.
دیگر سفارش میکنم که تمام قدرتهای شیطانی، کمر به نابودی ما بستهاند. پس بیدار باشید و بیدار شوید که دشمن بیدار است. و نگذارید که این منافقین ضد خلق و ضد انقلاب اسلامی نوپای ما را لکهدار کنند. و به قول امام عزیز که میفرماید: خطر منافقین کمتر از خطر آمریکا نیست. و دیدیم که چه عزیزانی را از دست ما گرفتند، مانند مطهری که امام فرمود: «پاره تن من بود»، یا مانند شهید مظلوم دکتر بهشتی که امام فرمود: «یک ملت برای ملت ما بود»، و مانند رجاییها و باهنرها. پس از حزباللهیها همیشه در صحنه، همچون کوه استوار، در برابر دشمنان داخلی و خارجی بمانید. و از دشمن هیچگونه ترسی نداشته باشید؛ که خدا با ماست.
در راه اصلاح مملکت کوشش کنید؛ که این مملکت اسلامی است و این کشور، کشور صاحبالزمان میباشد. درگیر مشکلات جنگ باشید. به خاطر داشته باشید که اسلام با تمام ابعادش در برابر کفر قرار گرفته است. و اگر ذرهای غفلت کنیم، نهتنها به خون شهیدان خیانت کردهایم، بلکه به اسلام عزیز و قرآن و پیامبر و خدا خیانت کردهایم.
از رفتن به جبهه کوتاهی نکنید، و از دادن مال و جان در راه اسلام نترسید. چرا که خداوند در قرآن کریم میفرماید:
الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با مال و جان جهاد کردند، آنان را نزد خدا مقامی است، و آنان بهراستی رستگاران دو عالمند.
ما خون دادهایم تا مکتب حسین (ع) را زنده کنیم. در صورت شایستگی، صاحب من و صاحب خون من، خدا و پیامبر و اسلام میباشند.
در آخر تأکید میکنم: رهبر و روحانیت متعهد و مسئول را فراموش نکنید. آنها که پروانهوار دور شمع هستی چرخیدند و به پیمان با خدایشان وفا کردند، روحانیت بودند. روحانیت متعهد بودند؛ چرا که این موضوع را تاریخ به نهایت رسانیده است.
نکته کوچکی با خانوادهام:
اگر من به فیض شهادت نائل آمدم، هیچ نگران نباشید؛ که اتفاقی نیفتاده است. امانتی بودم و بهسوی صاحب امانت برگشتم. و در صورت امکان، در مجلسی که برایم میگیرید، نقل و شیرینی پخش کنید. و در سطور آخر، خوشبختانه از مال دنیا چیزی ندارم.
والسلام علی من اتبع الهدی دیدار در بهشت – ۱۳۶۱/۲/۱۵ مجتبی نوری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خمین
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی