شهید آیت الله «سید محمدباقر صدر»؛ احیاگر حکمت شهادت
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، نوزدهم فروردین ۱۳۵۹، نادره مردی از تبار احیاگران بزرگ شیعه، فقه و فلسفه را در مکتب جهاد به کمال رساند و حکمت و معرفت را در محراب خون، به ثمر نشاند و شجره طیبه شهادتش، سلسله جنبان هدایت و الهام بخش مجاهدت شد. در چنین روزی عالم و فقیه و فیلسوف بزرگ جهان تشیع، چهره درخشان علم و فضیلت و مبارزه در حوزه نجف، آیت الله سیدمحمدباقر صدر به همراه خواهر بزرگوارش بانو بنت الهدی صدر، با دستور صدام ملعون و بهدست مزدوران جنایتکار بعثی، بطرزی فجیع به شهادت رسید و یکی از سیاهترین و تباهترین اوراق کارنامه پرشقاوت و ننگین این حزب ضد اسلامی و ضد بشری را در تاریخ رقم زد و برگ زرینی از مبارزات حق طلبانه عالمان روشنگر و مجاهدان دین باور را در تاریخ پرفروغ روحانیت بیدار شیعه بجا نهاد. این جنایت سبعانه، یکی از حلقههای مهم در زنجیره توطئههای رژیم بعث صدامی علیه انقلاب اسلامی و مقاومت منطقه بود که تنها ۵ ماه بعد و با گسترش اقدامات متجاوزانه و تشدید فعالیتهای تخریبی و تنش افزا در مناطق مرزی، به شروع جنگی فراگیر و عظیم منجر شد که هشت سال بطول انجامید و نهایت جنون و ددمنشی و دشمنی این رژیم با همه اصول و موازین انسانی را به نمایش گذاشت. امام راحل (ره) با درک عمق خباثت حکومت متجاوز عفلقی و اهداف آنان از به شهادت رساندن شخصیتی برجسته و بزرگ از عالمان شیعه در عراق و نقشه آنان برای سرکوب همه اعتراضها و جلوگیری از گسترش دامنه انقلاب اسلامی به عراق و بیداری ملت این کشور در پیام تسلیت خود بمناسبت شهادت آیت الله صدر فرمودند: «شهادت، ارثى است که امثال این شخصیتهاى عزیز از موالیان خود برده اند و جنایت و ستمکارى نیز ارثى است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشه خود مى برند. شهادت این بزرگواران که عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده اند، به دست اشخاص جنایتکارى که عمرى به خونخوارى و ستم پیشگى گذراندهاند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند...»
قرار بود در دانشگاههای اروپا و آمریکا درس بخواند اما...
سید محمدباقر صدر در ۱۰ اسفند سال ۱۳۱۳ش/۲۵ ذیالقعده ۱۳۵۳ق) در شهر کاظمین به دنیا آمد. خاندان و پدران او از سادات جلیل و مبرز منسوب به امام هفتم حضرت موسی الکاظم (ع) و همه از عالمان دین بودند و برادرانش از جمله سید اسماعیل نیز در سلک اهل علم درآمدند و خواهرش بانو آمنه معروف به بنت الهدی نیز بانویی عالمه و مومنه بود. از پنج سالگی به مدرسه رفت و تا یازده سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفتانگیز و استعداد سرشار خدادادی در او درخشید و تعجّب آموزگاران و همکلاسهای خود را برانگیخت، بطوریکه اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه کودکان تیز هوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم و قانونی، به دانشگاههای اروپا یا آمریکا اعزام کنند و در رشتههای علوم جدید تحصیل کند و به کشور خود باز گردد، اما تقدیر برای او چیز دیگری خواسته بود. او به تحصیل علوم دینی و پرداختن به رشته کار پدرانش گرایش داشت و از طرفی مادر و برادر بزرگش رضایت ندادند که او به پول دولت وابسته به غرب و دستاندرکاران خودباخته آموزش و پرورش آن روز عراق، درس بخواند.
بالاخره با راهنمایی دو دایی فقیه و دانشمندش آیت الله شیخ محمدرضا آل یاسین و آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین به فراگیری دروس حوزوی و علوم دینی پرداخت. تحصیلات علوم دینی را با کتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سید اسماعیل آغاز کرد و دیگر کتابهای دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسیار در مدتی کوتاه خواند و تمام کرد. او علاوه بر تحصیل، دروس ابتدایی را نیز به خواهرش بنتالهدی میآموخت و بنتالهدی بیآنکه به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پای بگذارد، نزد برادرش سید محمّدباقر و گاه سید اسماعیل، قرآن، ادبیات، تاریخ، حدیث، فقه، اصول و ... را آموخت.
از هنگام بلوغ به فتوای شرعی خودش عمل میکرد!
دوازده ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه، به تحصیلات عالی بپردازد. او دوره عالی فقه و اصول را در نزد آیت الله العظمی سیدابوالقاسم خویی و آیت الله شیخ محمدرضا آلیاسین گذراند. فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از مرحوم شیخ صدرا بادکوبهای آموخت و در کنار آن، طی سالها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را به دقت مورد تحقیق و نقد قرار داد. کتاب «فلسفتنا» گویای ابعاد گسترده اندیشههای فلسفی سید محمّدباقر صدر است. در دیگر رشتههای علوم مثل حدیث، رجال، درایه، کلام و تفسیر نیز سالها به تحصیل و تحقیق و مطالعه گذراند و به کمال رسید. سید محمّدباقر در طول هفده ـ هیجده سال تحصیل (از آغاز تا پایان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوقالعادهاش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصیل و مطالعه و مباحثه و تحقیق میپرداخت و خودش نیز همیشه میگفته است که من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش میکنم. در سایه این پشتکار جانانه بود که بر همه مشکلات فایق آمد و در کسب دانش و فضیلت به مقامی عالی دست یافت و گفتهاند که از هنگام بلوغ شرعی، خود مجتهد شده بوده و از مجتهد دیگری تقلید نکرده است.
بانی نگاه نو به اصل پویایی و استمرار در اجتهاد، منشاء تحول در حوزههای علمیه
آیت الله سید محمدباقر صدر در اغلب رشتههای علوم اسلامی تبحر داشت. او معتقد بود که باید در دروس حوزههای علمیه تحولی پدید آید و طلاب و روحانیون نباید فقط به درسهای معمول فقه و اصول اکتفا کنند بلکه باید به مسائل علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جدید آشنا شوند. به نظر وی کتابهای درسی موسوم در حوزهها به ویژه در مبحث فقه و اصول، پیچیده و ناهماهنگ با شرایط روز بوده و به شیوه قدیمیاست. در این کتابها مسائلی مطرح شده که امروزه به کلی منسوخ و متروک شده است و در این زمینه دست به تألیفاتی زد که طی آن روشی جدید برای طلاب فقه و اصول ارائه نمود و بدینوسیله توانست تحول عظیمی در حوزههای علمیه به وجود آورد.
منادی بیداری اسلامی مردم عراق، پایه گذار جنبش «الدعوه»
۱ - آیت الله صدر با درک ضرورت ایجاد یک تشکل فکری و فرهنگی و سیاسی و تشکیل هسته مقاومت و مبارزه بر علیه انحراف و اختناق نظامهای سیاسی پس از کودتا در عراق، از «عبدالکریم قاسم» تا حزب بعث، در تاسیس «حزب الدعوه» و «جماعه العلماء النجف» نقش آفرینی کرد. حوادث دوران حکومت عبدالکریم قاسم، عالمان آگاه و متعهد شیعه را در آن کشور به حرکت واداشت.
آنان ضروری دیدند که برنامههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری مکتب اسلام را هماهنگ با نیازهای حیات بشر معاصر عرضه نمایند. بدین گونه، تشکیل «جماعة العلماء فی النجف» (جامعه روحانیت نجف اشرف) پدید آمد و عالمان بزرگی همچون شیخ مرتضی آل یاسین، شیخ محمدرضا آل یاسین، شیخ محمدرضا مظفر و شهید سید مهدی حکیم (فرزند آیت الله سیدمحسن حکیم) از اعضای اصلی آن بودند.
سید محمدباقر صدر در آن زمان گرچه به خاطر جوان بودن نسبت به سایر اعضاء، که کمتر از سی سال داشت، عضو جماعه العلماء نبود، ولی با آنان همکاری جدی داشت و حتی نخستین بیانیه جماعه العلماء را نیز او نوشت و اکثر نوشتههای آنان به قلم او نوشته میشد، زیرا وی قلمی توانا و نثری محکم و نو داشت و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی و فلسفی او نیز وسیعتر از دیگران بود.
۲ - انتشار مجله «الاضواء» در سال ۱۶۹۱ م. مهمترین فعالیت فرهنگی جماعة العلماء بود که سر مقالههای پنج شماره اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم آیت الله سید محمدباقر صدر نگارش یافت. خواهرش بنت الهدی نیز در این مجله مقالات خود را به چاپ میرساند.
۳ - تحریم پیوستن به حزب بعث از دیگر کارهای مهم این عالم بصیر بود. یکی از برنامههای خطرناک رژیم بعثی عراق، «بعثی کردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همه دست اندرکاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاهها تکلیف کردند که به حزب بعث عراق بپیوندند و برنامههای ضداسلامی آن را در تمام سطوح آموزش کشور اجرا کنند... در این هنگام، آیت الله صدر در مقام مرجعیت و یگانه پرچمدار مبارزه با حزب کافر بعث، با صدور فتوایی، پیوستن به حزب و هرگونه همکاری با آن را تحریم کرد. این فتوا، تکلیف مردم را روشن ساخت و مردم هم عموما از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز کردند.
تاثیر فتوای آیت الله صدر به حدی بود که یکی از مسؤولان حزب در این باره، اعتراف کرد: فتوای سید محمدباقر، همه نقشههای ما را نقش بر آب کرده و هیچ کس، جز عده کمی ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همکاری با آن استقبال نکرد. بدین گونه حزب بعث، دشمن اصلی خود را شناخت.
۴ - مرجعیت سید محمدباقر صدر نیز یکی دیگر از ابعاد بزرگ و برجسته حیات فکری و سیاسی او بود. او با پشتوانه دانش وسیع و تسلط عظیم خود بر منابع و مبادی معرفتی، وارد عرصه روشنگری، احیاگری و مقابله با جریانهای منحرف و مزدور شد و شاخصترین و شناخته شدهترین وجه حیات او نیز همین پیوند مرجعیت با مبارزه سیاسی و فکری و فرهنگی بود.
۵ – و سرانجام او با همین پشتوانه مرجعیت و جایگاه فقهی، تمام قدر در حمایت از انقلاب اسلامی و حرکت عظیم امام راحل (ره) ایستاد و جان خویش را نیز نثار همین هدف نمود. او با شناخت ماهیت خبیث حاکمیت بعثی و خطر عظیم آن برای اسلام و آینده منطقه و عراق و با درک عمیق از بعثت معنوی مردم ایران در الهیترین انقلاب تاریخ معاصر، حامی و منادی و مبلغ این نهضت بزرگ شد و مردم عراق را نیز به قیام علیه رژیم غاصب و فاسد بعثی فراخواند.
در شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که شب پیروزی شکوهمند مردم مسلمان و انقلابی ایران بود، آیت الله صدر در مسجد جواهری نجف به منبر رفت و برای مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی در احیای اندیشههای دینی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تکلیف مردم عراق را در برابر حکومت ضددینی بعثی، معین کرد: قیام!...
فردای آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، برای حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی، در بسیاری از شهرهای عراق راهپیمایی کردند.
از دیگر کارهای آیت الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تالیف سلسله کتابهای «الاسلام یقود الحیاة» در شش جلد بود که شامل بحثهایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و... بود.
«اقتصادنا» و «فلسفتنا»؛ دو دستاورد درخشان از نواندیشی و تکاپوی فکری «صدر»
همزمان با این فعالیتها، به پیشنهاد مرحوم آیت الله حکیم مرجع مبرز و نامدار زمان، کتاب کم نظیر «فلسفتنا» را تالیف کرد. این کتاب در دو بخش تنظیم شده است:
بخش اول: نظریه شناخت) معرفت از دیدگاههای فلاسفه معاصر و در مقایسه با فلسفه اسلامی.
بخش دوم: بینش فلسفی اسلام درباره جهان و نقد و رد جهان بینی ماتریالیستی- مادی و الحادی.
از آن پس به بررسی نظامهای اقتصادی اسلام و مکاتب شرق و غرب (سوسیالیسم و کاپیتالیسم) پرداخت که حاصل این تحقیق عمیق و بی سابقه، کتاب پرارج «اقتصادنا» (اقتصاد ما) شد که در سال ۱۳۸۱ ق. به چاپ رسید. این کتاب پرارج نخستین اثری است که سیستم اقتصادی اسلام را در طرحی علمی و محققانه ارائه کرده و مشتمل بر دو بخش است:
بخش نخست: در این بخش مکتبهای اقتصادی شرق و غرب را بررسی کرده و به محک نقد روشن بینانه و عالمانه زده و مردود و فاقد ارزش دانسته است.
بخش دوم: طرح تفصیلی سیستم اقتصادی اسلام
او در این دو اثر مهم، کوشید تا نشان دهد که نظام سیاسی و نظام اقتصادی اسلام، پاسخگوی نیازهای بشر امروز و جهان کنونی است و میتوان در گذر از مکاتب سوسیالیستی شرق و سرمایه داری لیبرال غربی، با مراجعه به مبادی اصیل مکتب، راهی دیگر پیش روی بشر امروز نهاد.
روایت «سید مقاومت» از دیدار و گفتوگو با «شهید صدر»
شهید بزرگ مقاومت «سید حسن نصرالله» در گفتوگو با شبکۀ المنار دربارۀ حضورش در مکتب فکری شهید صدر میگوید: «من در ۱۶ یا ۱۷ دسامبر ۱۹۷۶ با سید عباس موسوی آشنا شدم... وقتی به نجف رسیدم ۱۶ ساله بودم و اولین بار بود که به خارج از لبنان سفر میکردم. بعد از اینکه به منزل آقای عباس موسوی رفتیم، با آقای محمدباقر صدر ملاقات کردم... آقای محمدباقر صدر یک سری سؤالات در مورد لبنان و تحصیلم از من پرسید و از آقای عباس موسوی خواست که همۀ امور مسکن، زندگی و تحصیل من را تنظیم کند و مبلغی نیز به من داد. سیدعباس موسوی بسیار باهوش، حاضر و در کار و تحصیل جدی بود... تقدیر ما این بود که در منزل شهید محمدباقر صدر و هنگامی که ایشان طلاب را به حضور خود نمیپذیرفتند، نزد ایشان رفتیم. این نشاندهندۀ جایگاه سیدعباس موسوی نزد محمدباقر صدر بود. لحظاتی بعد به دفتر ایشان که دفتری ساده و متواضعانه بود رفتیم و این اولین بار بود که ایشان را میدیدم، سلام کردیم و نشستیم. من واقعاً دستپاچه شده بودم، اما ایشان خیلی متواضع و با لبخند با ما برخورد کرد و به همین علت لحظاتی بعد فضا برای من عادی شد. ایشان دربارۀ امام موسی صدر از من سؤال کرد و قرار بود این جلسه ۵ دقیقه بیشتر طول نکشد، اما نیم ساعت با هم صحبت کردیم. ایشان به سیدعباس نگاه کرد و گفت که شما از طرف من وکیل هستید و کارهای تحصیلی ایشان را مرتب کنید. سیدمحمد باقر صدر یک فقیه و اندیشمند و بزرگترین مدرس حوزه بود، ایشان از من پرسید که پول همراه دارم یا نه و من خجالت نکشیدم و گفتم که پولم تمام شده است. ایشان پولی به سید عباس داد وگفت که این پول، عمامه و عبا و هزینههای تحصیلی ایشان است.»
مسئلهشناسی و زمانآگاهی شهید صدر در نگاه رهبر معظم انقلاب
مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب، ما آدمهاى بااستعداد در حوزههاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقاى صدر (رضواناللهعلیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از عهدهى او برمىآمد، از عهدهى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزههاى ما برنمىآمد. فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و آماده به خواستهها ــ ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آنطور که شنیدم آنها میخواستند یک کار اینجورى درست کنند، ایشان بلافاصله این را فراهم کرد و براى آنها فرستاد. ایشان واقعاً یک نابغهاى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.
انتهای گزارش/