تاملی در کلام شهید رمضان المبارک «سیدحمید دهقانی»
نوید شاهد البرز؛ شهيد« سيدحميد دهقاني» درتاريخ نوزدهم خرداد سال 1347 ، در شهرستان كرج پا به عرصه هستي گذاشت. وي تا سال دوم دوره راهنمائي را در مدرسه مدرس (خيابان فردوسي) مشغول درس خواندن بود و در همان زمان دربسيج ثبت نام كرد. وی بعد از مدتی تصمیم به رفتن به جبهه گرفت و به علت کم بودن سن قبول موفق نشد.
سرانجام با تغییر دادن سال تولد در شناسنامه عازم جبهه شد. ابتدا به پادگان عظیمیه اعزام شد و از آنجا به
آموزش فرستاده شد. حدود يك ماه دركرج آموزش و پس از آموزش به «كردستان» و «بانه» اعزام
شد.
پس از سه ماه ماندن در جبهه «بانه» ماموريتش تمام شد و به كرج بازگشت. مدتي در تراشكاري
مشغول به كار بود. پس از ان سپاه اعزام نيرو داشت ايشان از پايگاه «شهيد احمدزاده»
به منطقه جنوب اعزام شد. سه ماه در منطقه بود و پس از مدت سه ماه به كرج بازگشت و
مدتي به كار قبلي مشغول شد كه پس از طي مدتي اعزام به منطقه و در «عمليات خيبر» شركت
كرد و از ناحيه كمر مجروح شد و در بيمارستان امام خميني بستري شد. وی پس از مرخص شدن از
بيمارستان بعداز مدتي استراحت دوباره مشغول به كارقبلي شد. او پس از مدتي ديگر
در عمليات «فاو» شركت كرد و پس از آن به مرخصي امد.
حدود ده روز در كرج ماند و دوباره به
منطقه بازگشت مجدداْ نيز در عمليات «فكه» شركت كرده بود بعد از عمليات «فكه» به عنوان
تشويقي به منزل بازگشت و بعد از پانزده روز كه مصادف بود با اول ماه مبارك رمضان مجدداْ به
منطقه بازگشت و پس از مدت 10روز به خاطر گرفتن دفترچه آماده به خدمت به منطقه رفت
كه درعمليات مهران شركت كرده و در تاريخ دهم تیرماه 1365،به شهادت رسيد و پیکرپاک شهید در جوار «امامزاده محمد» آرمیده است.
شهید «سید حمید دهقانی» آغاز وصیت خود را به آیاتی از سوره مبارکه فجر مزین نموده است و در ادامه چنین آورده است:
بسم الله الرحمن الرحيم
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29» وَ ادْخُلِي جَنَّتِي «30»
«27» هان اى روح آرام يافته! «28» به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. «29» پس در زمرهى بندگان من درآى.
(30) و به بهشت من داخل شو!
درود خداوند بر محمد و آل طاهرش با درود به پيشگاه مقدس آقا امام زمان (عج) و با
درود به نائب برحقش امام خمينى بت شكن
زمان، آزاد كننده انسانها و اميد مستضعفان و محرمان و ستمديدگان و منتظران عدل امت
و با سلام و درود بر اميد امام اميد امت امام حضرت آيت الله منتظرى و با سلام بر
شهيدان به خون خفته جنگ تحميلى كه به نداى «هل من ناصرا ينصرنى» حسين زمان لبيك
گفتند و در اين راه به معشوق خود پيوستند.
بار خدايا! تو آگاهى كه تلاش و پيكار ما از آن جهت نيست كه به جايگاه قدرتى برسيم و با چيزى از كالاى بى ارج دنيا را به جنگ آوريم بلكه از آن جهت است كه نشانه ها و پرچم هاى دين تو را بر افرازيم و در شهرهاى تو شايستگى را پديد آوريم تا بندگان محروم و ستمديده تو امان يابند و ستمگران به كيفر خويش من از اين خوشحالم كه جان بى ارزش خود را نثار قران مى كنم و افتخار مى كنم كه در اين راه به شهادت مى رسم.
و اما شما اى منافقين از خدا بى خبر كه پس از پيروزى انقلاب اسم و شهرت و نام سازمان را به عنوان كيش شخصيت به يدك مى كشند. از شما مى پرسم آيا براى رضاى خدا يك شب براى اين ملت محروم پاسدارى داده ايد به عنوان يك برادر دلم مى سوزد براى يك عده از جوانهاى پاك و ساده كه سران منافقين آنان را منحرف كردند.
برادر و خواهر مسلمان چقدر مي خواهيد در اين گمراهى بمانيد. تاكى ميخواهيد كوركورانه از اين خدا نشناسان كه خون مردم مظلوم را بدون دليل برزمين مى ريزند اطاعت كنيد.
و شما اى مردم امروز بايد امام خود را بشناسيد چون مي خواهند روحانيون مبارز متعهد را از بين ببرند و باز مثل رضاخان بر شئونات مردم حاكم باشند و هركس را ديديد با مجلس شوراى اسلامى و با روحانيت مبارز و اصيل و به قول امام عزيزمان با روحانيون مبارز و خوب كار دارند مخالفت مي كنند و با هر وسيله اى جلويش را بگيريد.
و شما اى بسيجيان، اى آيه هاى قران، اى وارثان خون حسين (ع) شهيدان جبهه و مظلومان شهر قدر خود و رهبر عزيز را بدانيد و از خدمت به قرآن و اسلام و محرومين تا آخرين قطره هاى خون خود دريغ ننمائيد و در مقابل سختيها همچون كوهى استوار مقاومت كنيد و بدانيد كه آقا ابا عبدالله در روز قيامت شفيع و فريادرس شماست.
اى عزيزانى كه بى نام و نشان و بى پست و مقام متحمل تهمت ها غيبتها مي شويد از شما عاجزانه خواستارم كه حتما راه شهيدان را ادامه دهيد و اين پايگاههاى بسيج كه اكنون به منزله خيمه هاى ابا عبدالله (ع) است حفظ كنيد. انشا ءا.... نزد خدا اجر و مزد عظيمى نصيبتان خواهد گرديد.
و اما شما اى امت حزب ا... و دل سوز قدر اين فرزندانتان را بدانيد كه چگونه خواب را برچشمان خود حرام كرده و جان و مال خود را بر كف نهاده اند تا شما عزيزان آسوده خاطر باشيد. از شما امت شهيد پرور تقاضا دارم كه اين عزيزان را يارى كنيد كه اميد مظلومان و محرومان جهان اول خدا بعد رهبر عزيز و اين علمدار و آقا ابا عبدالله الحسين و سربازان امام زمان (عج) مى باشد.
و اما شما اى پدر و مادر عزيز و گرامى از اين كه عمرى براى من زحمت كشيده و شب را به صبح رسانيده ايد تشكر و قدر دانى مي كنم. شما عمرى در تربيت و رشدم كوشيديد. خوشحال باشيد فرزندى تربيت كرديد كه در پايان عمرش در راه خدا به حمايت خدا و در سركوبى قدرتها و قانون هاى غير خدا قدم به ميدان نبرد گذاشته و تنها سرمايه اش كه جانش مي باشد كف دستش گذاشته چون مشترى اين ميدان خداست.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ» و از شما مي خواهم برادرم را در جهت راهى كه مي رفته ام تربيت نمائيد و هرگز ناراحتى به خود راه ندهيد. پدران و مادران ديگران را تشويق كنيد كه فرزندانشان را از سقوط در منجلاب گناه نجات دهند و به راه خدا كه راه نجات است هدايت كنند.
و از شما پدر و مادر عزيزم مي خواهم كه دست از امام عزيز و ياران امام برنداريد و هميشه در صحنه باشيد انشاءا... خداوند به شما صبر و اجر عظيمى عنايت بفرمايد و اميدوارم كه گناهان مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد.
.... برادر عزيزم اميدوارم كه در آينده يك رزمنده خوب و سربازى لايق براى حضرت ولى عصر (عج) باشى انشاءا... كه در مقام كارهايت موفق باشى و برادر خود را حلال كنى.
و شما اين خواهران عزيز از اين كه در اين مدت نتوانستم كار خوبى و حق برادرى را ادا كنم شرمنده ام و اميدوارم كه هميشه راه زينبى داشته باشيد و از اين راه خسته نشويد و سعى كنيد هميشه در زندگى روى پاى خود بايستيد و از خدا يارى بخواهيد و در زندگى همچون اسمتان باشيد و چون زينب كار زینبى كنيد و ادامه دهنده راه حسين باشيد و تنها خواهش من از شما اين است كه حجاب اسلامى را كاملا رعايت كنيد همچون كه كرده ايد.
از طرف من از كليه دوستان و آشنايان و فاميلها خداحافظى كنيد و حلاليت بطلبيد و اگر جنازه ام آمد مرا در گلزار «امامزاده محمد » دفن كنيد.
بار ديگر از شما پدر و مادر و برادران و خواهرانم مي خواهم كه مرا ببخشيد و حلال كنيد.
به اميد پيروزى لشگر اسلام عليه كفر جهانى به اميد زيارت كربلاى حسينى و قدس عزيز، خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار سيد حميد دهقان ، پنجم تیرماه 1365، ساعت سه بعدالظهر روز جمعه
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری