سعادت من در شهادت است؛ شهادت افتخار من است

شهید«محمدحسین آقاجانی کلوانی» فرزند «همت علی و معصومه» در چهارم مرداد ماه سال 1346، در شهر کرج چشم به دنیا گشود. وی تحصیلات خود را تا دوم راهنمایی ادامه داد و در حالیکه محصل بود پا به جبهه نبر نهاد و در دفاع از کشورش جانانه جنگید و در سومار بعد از حماسه ها در تاریخ هفتم دیماه 1361، آسمانی شد و پیکر پاک شهید در گلزار شهدای روستای کلوان به خاک سپرده شد.

به نام خداوند بخشنده مهربان ای امام درهم کوبنده کاخ ستمگران

پدر عزیز و مادر مهربانم اولا" سلام و درود فراوان به شما می رسانم و همچنین برادر عزیزم محسن جان . محسن جان دعای زیادی می رسانم. امیدوارم که این سلام و دعای گرم من که از فرسنگها راه دور از صمیم قلبم سرچشمه می گیرد، مورد پسند شما واقع گردد و سلامتی و تندرستی شما ها و برادران رزمنده ام از ایزد بی همتا خواهان و خواستارم و همیشه به دعا گوئی شما مشغول می باشم و جای هیچگونه نگرانی نیست به جز اینکه صدام یزیدی و دار و دسته اش هر چه زودتر به درک واصل شوند.
پدر عزیزم و مادر گرامیم! در این دم فرصتی پیش آمد که می خواهم به این انقلاب و مکتب خود خدمت کنم. من تنها در این راه نرفته ام بلکه امثال من زیاد و زیاد است، هدفی که من دارم این است؛ اول الله و دوم خدمتی کرده باشم به انقلاب و ملت غیور و شهید پرور ایران . من تنها متعلق به پدر و مادر نیستم بلکه به تمام پا برهنه ها تعلق دارم .
برادران عزیزم حسن جان! و محسن جان! شما در هر جا که هستید می توانید به این انقلاب اسلامی خدمت کنید. یکی آن که درستان را خوب بخوانید و دیگر اینکه نگذارید این منافقین بی دین و بی ایمان به این انقلاب لطمه بزنند و این منافقین گمراه و کور دل از بنی صدرها و و رجوی ها هستند، شما پشت جبهه را حفظ کنید و مشتها را کوبنده کنید که این منافقین هیچ غلطی نمی توانند بکنند. امیدوارم ادامه دهنده راه شهیدان باشید .
پدر عزیز و مادر مهربانم از شما خواهش می کنم که دعا کنید تا من به سعادت خودم برسم . سعادت من همان شهادت در راه خداست و اگر در جبهه شهید شدم، شهادت افتخار من است. به هیچ عنوان برای من گریه نکنید و پیراهن سیاه هم نپوشید و از قول من سلام به دوستان و فامیلهای عزیزمان برسانید. در لحظه آخر پدر مرا ببخش، مادر مرا ببخش، برادرانم مرا ببخشید .