«نوید فجر» از زبان شهید« تاج محمد خراسانی»
نویدشاهد البرز:
شهيد «تاج محمد خراساني» به سال 1329، در خانوادهاي مذهبي و معتقد به دين مبين اسلام در شهرستان يزد چشم به جهان گشود. از زماني كه خويش را شناخت انساني بسيار متدين و درستكار بود. پس از گذراندن دوران ابتدایي و راهنمایي به دبيرستان راه يافت و با موفقيت مدرك ديپلم را اخذ نمود. در سال 1347، وارد ارتش شد، با اينكه او يك نظامي بود ولي هميشه با رژيم پهلوي سخت مخالفت مي كرد.
اوقات فراغت خويش را بيشتر در پادگان با سربازان و نظاميان به بحث و گفتگو مي نشست و آنها را از مسائل ديني آگاه مي نمود. فردي مهربان و رئوفي بود و به پدر و مادر احترام خاصي داشت و براي خدمت به اسلام و ميهن اسلامي خويش تا پاي جان ايستاده بود. تربيت دو فرزندش براي او از هر چيزي مهمتر بود. هركاري كه انجام مي داد از خود تعريف نمي كرد. وقتي در مجالسي بحث پيش مي آمد او نظارهگر بود و مي گفت : «سعی کنید بیشتر اهل عمل باشید تا حرف » ... تا اينكه به خاطر فعاليتهاي سياسي خود تحت تعقيب قرار گرفت و زندگي و رفت و آمدهايش را زير نظر داشتند. حتي يكبار وي را محاكمه نمودند و به او هشدار دادند كه دست از اين كارهايش بردارد، ولي او گوشش به اين حرفها بدهكار نبود. تنها هدفي كه برايش مهم بود اين بود كه خيلي صديق و پاك بود و با برخوردي كه او داشت در پادگان بسيار طرفدار داشت. تا اينكه جرقه انقلاب اسلامي به رهبري امام امت زده شد و امت هميشه در صحنه براي براندازي رژيم منفور شاهنشاهي نقش بهسزايي داشتند تا اينكه در گيرودار انقلاب ماموريت در كلانتريهاي تهران را يافت.
او در حين ماموريت به گروه خود گفته بود كه در شهر حق هيچگونه تيراندازي را نداريد و هرچيزي كه ميبينيد از آن بگذريد وليكن از همكاران خود چيزهايي را ميديد كه واقعاْ تحمل آنرا نداشت و بسيار زجر مي كشيد، او شكنجه خواهران و برادران مبارزي را مي ديد كه به خاطر اعلاميه چسباندن امام و كودك سیزده سالهاي را كه به چه وضع فجيعي شكنجه مي دهند. وقتي كه اين كودك در اثر شكنجه بي هوش مي شد و اورا در حوض آب كه يخ بسته بود پرتاب مي كنند،اين منظرههايي راكه مشاهده مينمود ميگفت: انشاءالله بزودي زود انتقام اينها را ازاين دژخيمان خواهيم گرفت و انقلاب به پیروزی خواهد رسید.
در22بهمن ماه، انقلاب شكوهمند اسلامي به اوج خود رسيد و آنها از چنگال خونآشام پهلوي كه بر روي تخت ضحاكيان نشسته بود نجات يافتند. و او بسيار خوشحال بود و مي گفت: خدا را شكر مي كنم كه باز هستم و انقلاب اسلامي را به چشم خود مي بينم و مي توانم براي اسلام خدمت كنم، او براي اولين بار به كردستان اعزام شد كه يكبار چهل روز و بار دوم دو ماه در خطه مظلوم كردستان با ضد انقلابيون جنگيد و صحيح و سالم به وطن خويش بازگشت.
در اول مهرماه 1359، كه جنگ تحميلي عراق عليه ايران شروع شد و او به جبهه دزفول اعزام گرديد. شهيد محمد به يكي از دوستان خود نقل مي كند كه من به حمام رفته و غسل شهادت كردهام و با تهران تماس گرفتهام و از حال همسر و دو فرزندم باخبر شدهام، ديگر آماده شهادتم. در اين هنگام خمپارهاي به زمين مي خورد و در اثر تركش خمپاره سه تن مجروح مي شوند با اينكه حال خودش خوب نبود اجازه نمي داد كه اول او را به بيمارستان ببرند.
او مي گفت كه آن سه تن را اول ببريد ولي به علت ازدياد جراحت در وي در تاریخ سیزدهم آبان ماه 1359 ، درجبهه دزفول به ملكوت اعلا مي پيوندد و با خون پاكش سند رسوايي جيرهخواران (شرق و غرب) را امضاء مي نمايد و با شهادتش قلب ظلمت و سياهي و تباهي را مي شكافد. پیکر پاک شهید «تاج محمد خراسانی» در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری