شهیدی از تبار والفجر هشت
نوید شاهد البرز: شهداء شمع محفل بشریتند. شهداء زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می طلبند. زندگی‌نامه شهیدی از شهیدان کربلای خمینی بنام "شهید حسین اصل روستا" در طلوع صبح یک بهار زیبا و دل انگیز در سال 1344 در شهرستان ساوجبلاغ از توابع این شهرستان روستایی بنام تنکمان با صدای یا مقلب القلوب و تحویل سال نو صدای نوزادی در یک خانواده مذهبی به گوش رسید.
هنوز چند سالی از زندگی شاد کودکانه اش نگذشته بود که غبار سنگین بی پدری بر صورتش نشست و مادرش با تمام مشکلات زندگی هم پدر بود و هم مادر برای فرزندان این خانواده تا اینکه روانه مدرسه شده با مشکلات اقتصادی خانواده و نبود امکانات برای تحصیل توانست تا هفت سال ادامه تحصیل دهد و بقیه دوران زندگی را از سیزده سالگی در کار و تلاش و کوشش و امرار معاش خانواده ادامه داد و در کارخانه فخر ایران(نمازی) شروع به کار کرد و دوران سربازی را معافیت گرفت. در سال 1365 به فرمان امام خویش عازم جبهه شد و در چندین منطقه عملیاتی جبهه های جنوب همچون دیگر هم‌رزمهایش به دشمن بعثی جواب دندان شکن داد.
او که سلامتی خودش را با نامه های مکرر اطلاع می داد و خبر از خانواده ای می گرفت که مسئولیتش با نبودش بر دوش مادر افتاده بود تا اینکه در ماه اسفند 1365 برای تسلای مادر و حلالیت از خانواده و اقوام خویش به مرخصی آمد و مدت سه روز برای دیدن خواهران و اقوام در مرخصی گذراند و بعد از اتمام مرخصی به سفارشات به مادر خانواده خویش و تشویق این خانواده برای صبر و تحمل و کمک به جبهه در پشت صحنه پرداخته و خداحافظی کرد. گویی آخرین وداع و خداحافظی بود. در ماه دوازدهم اردیبهشت 1365 در عملیات والفجر هشت در منطقه فکه شربت شهادتت را نوشید و به آقایش ابا عبدالله الحسین پیوست.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
