سیری در کلامِ شهید داود آجرلو؛
شهید «داود آجرلو» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «حجابتان را مراعات کنید که رعایت حجاب از خون من مهمتر است.»

وصیت نامه آجرلو داود

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید داود آجرلو در نوزدهم دی ماه سال 1365، به دنیا آمد. او با اصابت ترکش خمپاره در شلمچه مزار پاک این شهید 23ساله در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهراست.


در ادامه فراز‌هایی از وصیت‌نامۀ سردارشهید داود آجرلو را بخوانید.

خدایا بنده درمانده درگاه تو هستم، اگر این بنده ناچیز لیاقت شهادت را ندارد از تو می‌خواهم گناهانم را ببخشی و مرا از عذاب دوزخ نجات دهی. با شناختی که من از خود دارم وخداوند برمن آگاه‌تر از خودم است این لیاقت را در خودم نمی‌بینم که آبرومندانه با شهادت به لقاء ا... بپیوندم، ولی از آنجا که رحمت الهی شامل پاسداران می‌شود امید آن را دارم که شهادت نصیبم گردد. از خداوند می‌خواهم که در آن لحظات حساس مرا یاری نماید و ایمانم را قوی گرداند تا در مقابل دشمنان اسلام و امام مقاوت کنم، اما چند کلامی به عنوان فریاد دل پیام خون می‌نویسم.

ما پاسداران برای پاسداری از حریم قرآن خون خود را تقدیم اسلام و امام می‌کنیم نه برای گرفتن خاک، مراقب باشید خون ما پایمال نشود،‌ای مردم برای آب و نان و مسائل دنیوی دل نسوزانید و با فریاد بلند به مخالفین انقلاب و اسلام بگویید به کوری چشم شما و به سوزش قلب‌های سیاهتان تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست. بدانید حتی آن لحظه که در بیابان‌های جبهه‌های جنوب وغرب خون ناقابلم با گلوله‌های دشمنان بریزد خواهد نوشت اسلام پیروز است. یک پیام به عنوان پاسدار به برادران سپاهی دارم عزیزان پاسدار که امام به شما افتخار می‌کند امام عزیز فرمودند اگر سپاه نبود کشور هم نبود شما پاسداران این انقلاب هستید. انقلابی که حاصل خون هزاران شهید و معلول است. شما باید با جان و دل از این انقلاب محافظت نمایید.

چند جمله به پدر و مادر عزیزم: داودتان رفت به آنجایی که آرزوی او بود. جایی که سال‌ها در بیابان‌ها در پی آن بود، از شما تشکر می‌کنم که من را به این سال رساندید و در راه خدا قربانی کردید. می‌دانم که من برای شما فرزند خوبی نبودم و در طول این مدت به جز ناراحتی برای شما کاری نکرده ام، مادرم می‌دانم که حق زیادی بر گردن من دارید و خیلی زحمت مرا کشیده اید. از همان اوایل تولد و شب زنده داری شما در کنار بالینم و چه در سال‌های نوجوانی مخصوصاً در اوایل انقلاب من خود را مدیون شما می‌دانم. شما دِین خودتان را نسبت به فرزندتان ادا کرده اید و این من بودم که نتوانستم به وظایف خود نسبت به شما عمل نمایم، امیدوارم که مرا به بزرگواری خود ببخشید.

مادر جان دوست دارم جنازه‌ام در صحرای کربلای ایران اسلامی بماند و امیدوارم بعد از شهادت من گریه نکنید. برای مظلومیت امام حسین (ع) و اسارت حضرت زینب (س) گریه کنید. پیام من به برادرانم احمد و عباس این است که تا آخرین قطره خون تان دست از امام و راه امام برندارید و همیشه پشتیبان روحانیت باشید. همسر بزرگوارم در این مدت کوتاه، ولی پربار به لحاظ معنویات در خدمت امام واسلام بودیم شما به عنوان همسر و همسنگر من بودید، اما خواست خداوند این بوده است که در کنار یکدیگر نباشیم. زیرا اسلام وامام عزیز مهمتر است. چند جمله‌ای به خواهرانم بعد از شهادت من همچون زینب (س) در مقابل دشمنان ایستادگی کنید که در غیر این صورت به دین خود عمل ننموده‌اید، وقتی که خبر شهادت مرا شنیدید و جنازۀ مرا دیدید صبر و استقامت داشته باشید. حجابتان را مراعات کنید که رعایت حجاب از خون من مهمتر است. در آخر از دوستان حلالیت می‌طلبم مرگ در بستر برای پاسدار ننگ است.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده