فعالیتهای جهادی برای سازندگی خویش است
به گزارش نوید شاهد البرز، شهید «جعفر عيوضشــريفی» بيست و دوم خرداد 1348، در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش عبدالله، كارگری میکرد و مادرش ســكينه نام داشــت. دانشآموز ســوم متوسطه بود. از سوی بســيج در جبهه حضور يافت. هفدهم ارديبهشت 1365، در بانه توسط نيروهای عراقی با اصابت گلوله به شــهادت رسيد. پيكر وی را در امامزاده محمد(ع) شهرستان كرج به خاك سپردند.
آنچه در ادامه میخوانید متن مناجاتنامه و دلنوشتهای از شهید «جعفر عیوضشریفی» است.
«الهی دلی ده که در شـکر تو جانبازیم و جانی ده که کار آن جهان سـازیم. ایــن کلام ـ پــس از ادای ســلامها ـ گفتگــوی آغازیــن شــهید اســت بــا پــروردگارش؛ در وصیّتنامهاش دانســته و در آن بــا درخواســت بخشــش از خطاهــای بندگیاش، به ساحل آرامِ گذشت و کرامت الهی پناه برده است.
امیـد، هنگامـی در دل ایـن بسـیجی بـزرگ خـدا خانـه کـرد کـه خدایـش را از درگاه رحمانیت و رحیمـی و کریمـی، نگریسـت. میگفـت اگـر شـهادت نصیبـش شـود، حاصـل امیـد بـه عفـو بـاری تعالـی اسـت و ایـن میتوانـد بهتریـن دلیـل امیـدواری مـا باشـد.
کاش اینگونــه باشــد ... خطاهایمــان را بــا خطاهــای او مقایســه نمیکنیــم؛ همیــن بــس کــه هوسهایمــان را یــک بــه یــک شــماره کنیــم و شــاهدی بیابیــم بــرای برابــری بــا هــوس او کـه عاشـقانه نجـوا کـرد:
خدایـا! نمیدانـم چـرا ایـن بـار هـوس کـردهام وصیتنامـه بنویسـم. گرچـه خـود را هــنوز لایـق شـهادت نمیدانـم، ولـی بارالهـا! نمیدانـم شـاید ایـن بـار کریمـی و رحیمـی و رحمانیتت را میخواهـی بـا عفـو مـن رو سـیه نشـان دهـی و همچنـان کـه مـرا بـه خـود و بـه بخشـش خـود امیدوارکـردهای، دیگـران را نیـز امیـدوار سـازی.
یا شاید باید اینگونه نوشت که فعالیتهـای جهـادی او کـه بـرای سـازندگی خویـش بود شـاید بایـد این گونـه نوشـت کـه قـرارگاه جسـم و جانـش بـود و جعفـر را بـه یقیـن رسـاند و در اولیـن اعـزام او را در جنـوب کشـور خود را آمـادۀ خدمـت کـرد، در بـار دوم ایـن جهـادی مخلـص را بـه کردسـتان کشـاند تـا از جهاد سـازندگی بـه جهـاد رزمـی برسـد؛ جنگیـدن بـا دشـمنان خـدا در جبهـۀ نبـرد، کـه بارهـا از آن سـخن گفتـه و دلبسـتگیاش را بـدان نشـان داده بـود و همیـن پیونـد و علاقـه بـود کـه جعفـر را بـه گـردان جندالله ّسـقز فرسـتاد تـا بـه بانـۀ کردسـتان بـرود و در گروهـی کـه پیشـتازتر از دیگـران بودنـد، داوطلبانـه حملـه کنـد، تا از دشتسـتان حاضـر شـود و بـه قلـب گروهکهـای ضدانقـلاب دمکـرات و کوملـه
جهـاد پلـی بسـازد بـه سـوی شـهر شـهادت؛ در حالـی کـه در کارنامـۀ زندگـیاش میخوانیـم کـه طـول و عـرض عمـرش خلاصـه شـده اسـت در 16 سـال و 10 مـاه و 23 روز!
درس جهــاد و شــهادت، پیــرو مولایــش امــام علــی(ع)بــود؛ چــرا کــه ایــن دانشآمــوز بـرای سـفارش آخـر خـود را از آخریـن سـفارش آن حضـرت وام گرفتـه است.
از همـۀ شـما میخواهـم تـا همیشـه در خـط امـام باشـید و در همهحـال پشـت سـر امـام حرکـت کنیـد و همیشـه پشـت سـر انقلـاب و امـام باشـید و لحظـهای از ایـن خـط کـه پایانـش امـام حسـین(ع) اسـت، خـارج نشـوید.
مبـادا خویـش را واگذاریـم / امام خویــش را تنها گذاریم
ز خون هر شهیدی لالهای رست / مبادا روی لاله پا گذاریم
انتهای پیام/