ما برای چه به جبهه رفتیم و شهید شدیم!
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید "مجید نیکدهقان" دهم آبان ۱۳۴۲ در شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش غلامعلی کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد در سال و دیپلم گرفت. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سیزدهم تیر ۱۳۶۵ با سمت مسئول طرح و برنامه در مهران توسط نیروهای عراقی با اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرهای را در امامزاده محمد زادگاهش به خاک سپردند.
متن وصیتنامه شهید "مجید نیکدهقان" را بخوانید.
بسم
الله الرحمن الرحيم
فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَن يُقَاتِلْ فِي
سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
(74(
مؤمنان بايد در راه خدا با آنان كه حيات مادى دنيا را بر آخرت گزيدند جهاد كنند و هر كس در جهاد بهراه خدا كشته شد يا فاتح گرديد عجله کند كه او را در بهشت اجرى عظيم دهيم. السلام العليك يا اباعبدالله. يا حسين مظلوم.
با سلام به پيشگاه ولى عصر يگانه پرچمدار عدالت منجى بشريت آقا امام زمان (عج) و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامى امام خمينى (ره) منجى نسل عصر ما روح خدا فرمانده كل قواء اين قلب تپنده امت يار مستضعفان دشمن مستكبران كه از اسم عظيمش ابر قدرتهاى جهان بلرزه افتادهاند و سلام بر روح پر فتوح شهداى اسلام بهخصوص شهداى ايران.
برگزیدن راه خدا
امروز، روزى است كه به سادگى مىتوان حق را از باطل
تشخيص داد و روزى است كه ابرقدرتهاى چه غربى و چه شرقى چهره عريان خود را به
نمايش مىگذارند و تو اى برادر بهراحتى مىتوانى راه خدا را انتخاب
كنى و با نوشتن اين وصيتنامه كوچك و جزئى با دشمن كافر و مزدور و ديگر يارى امريكا
و شوروى اتمام حجت مىكنم و با آغوش باز به استقبال شهادت مىروم و شهادت دعوتى
اوست به تمام هدايت شدگان در راه خدا ما
مىرويم تا به رنج ديدگان جامعههاى فردا بگوئيم كه
زندگى در رفتن است به لقاى حق رسيدن است نه به هدفهاى دنيوى رسيدن من از
شما مىخواهم تا آنجا كه در توان داريد براى اسلام تبليغ كنيد.
بسیج این ارگان خدایی را تقویت کنید
خداوندا مرا در يارى نمودن اسلام عزيز كمك كنيد تا دين خويش را اداء نمايم. خداوندا، تو ميدانى كه من بسيار ضعيفتر از آنم كه بتوانم خدمتى به اسلام بكنم ليكن جسم ناتوان در اختيار دارم كه البته در اختيار توست و آن را در راه تو فدا مىكنم و اما وصيتم به برادران بسيج؛ از برادران بسيجى عزيزم مىخواهم كه اين ارگان مظلوم و بىتوقع را تقويت كنند و آنچه در توان دارند براى بسيج كار كنند و همين طور از برادران سپاهى و مسئولان سپاه از مسئولان مملكتى تقاضا دارم كه اين نهاد فداكار و مظلوم را تقويت كنند و از امت شهيد پرور و قهرمان هم تقاضا دارم به اين ارگان خدایی را تقويت كنند. آرى، من خيلى كوچكتر از آنم از بسيجيان پاك و مخلص آن سربازان واقعى امام زمان (عج) و آن ياران ابا عبدالله صحبتى بكنم.
درس عاشقی از حسین (ع) آموز
آرى، اين بسيجیان مرغان آغشته بهخونى هستند که درس عاشقى را از مولايشان حسين (ع) آموختند. آرى! چه بىتوقع و بى ريا در جبهه ما حماسه آفريدند و برای خداوند و برای اينكه پرچم توحيد را بر سراسر گيتى بهسايه گسستند و در خاك و خون غلطيدند و رفتند. اينان عاشقان كربلاى حسينى هستند. خدا كند كه بتوانيم ادامه دهندگان راه آنان باشيم و چه مظلومانه پشت جبهه خدمت مىكنند و با دشمنان داخلى مبارزه مىكنند اما چه ظلمهایی كه در حق آنها مىشود. باشد تقاص اين ظلمها را خدا بگيرد و چه تهمتهایی كه به اين عاشقان پاكباخته بسيجى و سپاهى زدند و آنها چه مظلومانه برای رضاى خدا و برای اينكه امام عزيز را نرنجانند، سكوت كردند و دردِدلهایشان را درخلوتها به خداى خويش گفتند و همه چيز را به او واگذار كردند تا خودش هر چه مىداند با آنها بكند. خدايا، چقدر اينها مظلومند.
بسیجی مقام والایی نزد خدا دارد
زندگيشان و جانشان را برای خدا فداى مىكنند و وقتى در مقابل دشمنان اسلام قرار مىگيرند، مردانه بدون هيچ ترسی و واهمهاى با دشمن مىجنگند ولى وقتى در مقابل خدا قرار مىگيرند چقدر خاضع و با اخلاص راز و نياز مىكنند. آرى! اينان (بسيجيان) درس مظلوميت را از مولايشان حسين (ع) آموختند. خدايا، دلم پر از درد است اما مىتوانم در اينجا آنها را ذكر كنم شايد صلاح تو در آن نباشد. باشد تا در خلوتها دردِدلم را بگويم، بهتر است. باز از برادران بسيج تقاضا دارم كه بسيج را ترك نكنند و بيشتر در بسيج فعاليت كنند. خداى نكرده خسته نشويد و كنار بكشيد. اين نشانگرسستى ايمان شماست و باعث خوشحالى دشمن مىشويد و جداً قدر خودتان را بدانيد كه بسيجى هستيد و مقام والائى نزد خدا داريد. خداوند حفظ كند همه اين بسيجيها راه اما اى كسانى كه در اين چند سالهاى كه از جنگ مىگذرد هنوز در خواب غفلت رفتهايد و بيدار نمىشويد ديگر بس است. بيدار شويد چرا كه امام بزرگوار چه زيبا فرمودند كه اين جنگ نعمت الهى است. واقعا هم كه نعمت است اما افسوس كه هنوز بعضىها در خوابند و بعضىها هم خود را بهخواب زدهاند و از نعمت بهره نمىبرند.
حجابت برتر از خون مناى خواهران كه حجابتان را حفظ نمىكنيد؛ آيا اين همه خونها ريخته شده و اين همه جوانهاى خوب پرپرشدند تأثيرى در شما نگذاشته؟ آيا نمىخواهيد كه يك لحظه به خود آييد و فكر كنيد و بيدار شويد. شما چگونه در مقابل فاطمه زهرا (س) در روز قيامت مىخواهيد جواب بدهيد؟ آيا روز قيامت از مادر شهدا خجالت نمىكشيد پس قدرى فكر كنيد بيدار شويد ديگر از خواب غفلت بيدار شويد و اگر مىخواهيد كه باعث شادى روح شهدا و خوشحالى رزمندگان بشويد، عاجزانه از شما تقاضا دارم كه حجابتان را حفظ كنيد.
خانوده شهدا را تنها نگذارید
وصيت ديگر به دوستانم اين است كه به خانوادههاى شهدا و آنها را تنها نگذارند و به آنها دلدارى بدهند، جاى خالى شهيدان را در آنجا پر كنند.
اما سخنى چند با پدر و مادر عزيز و برادران و خواهران مهربانم، اميدوارم كه با شنيدن خبر شهادت من افتخار كنيد به اينكه يكى از فرزندان خود را در راه خدا دادهايد. بدانيد كه پدر و مادرانى كه در راه خدا چنين گذشتهايى داشته باشند و با شهامت استقامت كنند، رستگارند و اما برادران و خواهران من اميدوارم كه خدا همه شما را به راه راست هدايت كند. پدر و مادر عزيزم، مرا حلال كنيد و ببخشيد و اگر شما را اذيت كردم انشاءالله كه مرا حلال مىكنيد و از شما خيلى ممنونم كه چنين فرزندى تربيت كرديد و به جبهه فرستاديد تا از دين اسلام دفاع كند و در آن دنيا در پيش فاطمه زهرا (س) رو سفيد خواهيد شد و اما برادران بزرگوارم على و محمد و حسن اميدوارم كه شما هم مرا حلال كنيد و ببخشيد اميدوارم كه بعد از شهادت من هيچگونه ناراحت نباشيد و افتخار كنيد و در مقابل مشكلات و مسائل صبور باشيد و آنطور باشيد كه خدا از شما راضى باشد.
و اما خواهران عزيزم، شما هم مرا حلال كنيد و ببخشيد و در
حفظ حجابتان كوشا باشيد و آنطور كه حضرت زينب (س) بعد از شهادت برادرش امام حسين
(ع) چون كوه صبر شد و درياى استقامت آنطور باشيد و هيچ وقت به خود ناراحتى راه
ندهيد. در جلو دشمنان اسلام گريه نكنيد كه باعث خوشحالى آنها مىشويد. اما برادران عزيز و كوچكم غلامرضا (ناصر) اميدوارم كه شما هم مرا حلال
كنيد و ببخشيد چون من خيلى شما را اذيت كردم و از طرف من از تمام دوستان حلاليت
بطلب.
از اهل بیت جدا نشوید
برادر جان، سعى كن؛ هميشه به منزل ما بروی و آنها را تنها نگذار و در تشييع جنازهام يا در مجالسى كه براى من مىگذارند، قرآن و مصیبت به ياد امام حسين (ع) بخوان و نوحهخوانى كن و آخرين وصيتم به شما اين است كه در راه خدا جهاد كن و در كنار آن درست را حتما بخوان تا انشاءالله در آينده خدمت بيشترى به اسلام بكنى و اما در آخر باز از خانواده عزيزم مىخواهم كه در شهادت من در مقابل دشمنان گريه نكنيد و اگر هم گريه كنيد بهياد مظلوميت ابا عبدالله گريه كنيد. بهياد صحنه كربلا گريه كنيد و بهياد پهلوى شكسته خانم زهرا (س ) گريه كنید. بهياد غريبى زينب (س ) گريه كنيد و بهياد دختر كوچك امام حسين خانم رقيه كه وقتى اسم پدرش را مى آورد، از خشم سيلى مىخورد، گريه كنيد و بهياد آنها اشك بريزيد و هميشه سعى كنيد از اهل بيت جدا نشويد چون آن روزى كه ما از اهل بيت دور شويم اول بيچارگى ماست و از دوستان نزديكم مىخواهم كه در مراسم ختم من شركت كنند و به آنهايى كه نمىدانند ما براى چه به جبهه رفتيم و شهيد شديم. بگويند تا آنها آگاه شوند. از خانوادهام مىخواهم كه مرا در امامزاده محمد كرج يا در بهشت زهرا دفن كنند و البته اگر جنازه ام برگشت.
آنجا كه دفن كرديد حتما يك جاى خالى بگذاريد كه اگر برادر كوچكم ناصر شهيد شد او را حتما در كنار من دفن كنيد.
من خيلى دوست دارم كه يكى از مداحهاى اهل بيت برادر "محسن طاهرى" يا "منصور عرضى" در ختم من مداحى كند.
اگر امكان داشت هئيت متوسلان به اهل بيت گردان عمار و مركز آموزشى كشاورزى يكشب هيئت را در منزل ما برگزار كنند.
بنده حقير خدا مجيد نيكدهقان
مرغ دلم پر مىزند به هوايت يا
حسين
منبع:
پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری