شهید "عظیم هنرمندهرلقی": خودتان را به کاروان راهیان کربلا برسانید
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید "عظیم هنرمندهرلقی" یکم تیر ۱۳۵۰ در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش رحیم و مادرش طیبه نام داشت. وی تا پایان دوره ابتدایی درس خواند رفوگر بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و یکم مرداد ۱۳۶۷ در بمباران شیمیایی شلمچه به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش قرار دارد.
متن وصیتنامه شهید "عظیم هنرمندهرلقی" را در ادامه بخوانید.
« "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حى على الصلاه، حى على الفلاح....»
راه سرخ حسین (ع)
با سلام و درود حضور يگانه منجى عالم بشريت و با سلام به پيرجماران يار امام زمان خمينى بت شكن و با سلام بر كليه رزمندگان كه جان خود را در كف گرفته تا در راه سرخ امام حسين (ع) فدا كنند و همسايگان حسين سلام ا... عليه قرار گيرند، خداوند از اين شربت (شهادت) گوارا كه همانا شهد شهادت مىباشد به اين حقير گناهكار بنوشاند.
شهادت سرخ
اينك كه در آستانه شهادت سرخ قرار دارم، آرزو دارم خداوند شهادت مرا مورد قبول خود بدارد و مرا جزو شهيدانى قرار دهد كه در ركاب آقا امام حسين (ع) به شهادت رسيدهاند، بار خدايا، اينك كه بار نو بستهام با كمى محاسبه و ملاحظه مىبينم كه چيزى ندارم در آخرت و در محضرت رو سفيدم گرداند.
خدايا، اين هديه ناقابل كه در كف دارم؛ همان جان خود مىباشد، از من قبول كن و مرا در درگاهت بپذير.
مىخواهم وصاياى خود را به رسم يادگارى به روى كاغذ بياورم كه انشاءا... مبين راهتان باشد. هر چند كه لايق نصيحت به شما عاقلان نمىباشم. مىخواهم بگويم كه من از دنيا خيرى نديدم البته بجز حالات معنوى كه در مناطق جنگى كسب كردم من در طول 17 سال زندگى كارهاى خوبى نكردهام و اميدوارم كه خداوند گناهان مرا از روى دشمنى با خود نداند و تمامى آنها را به حساب نادانى من بگذارد.
نروید به راهی که برگشت ندارد
من مى روم با رفتن خود مىگويم با دلى خوش مى روم، من مى روم اما شما بمانيد، شما بمانيد و با اين دنيا دست و پنجه نرم كنيد و خدا كند كه در اين مجادله شما پيروز شويد و در لجنزار گناه غرق نشويد. مىخواهم به جوانانى كه پا در راه كج گذاشتهاند بگويم نرويد راهى كه برگشت نداشته باشد و اگر هم در نيمه راه پشيمان شديد و آثار گناه در آخرت در چهرههايتان نمايان خواهد شد. مىخواهم بگويم كه خود را به كاروان راهيان كربلا برسانيد و از قافله عقب نمانيد كه رو سياه و پشيمان مىشويد.
برای مادرم؛
مىخواهم از زحمات بنويسم از زحمات مادرى كه مرا ماهها در بطن خود پرورش داده ولى خداوند به مصلحت خود او را زود از ما گرفت و سايهاش را از سر ما و خانه پر رنج ما كم كرد، خداوند روح پرفتوح و رنجور او را قرين رحمت قرار دهد و او را با خانم فاطمه زهرا (ع) و زينب كبرى محشور گرداند. انشاءا...
برای پدرم؛
انسان قدر بعضى چيزها را دير مىفهمد مىخواهم كه بگويم در دنيا پدرى داشتم كه سالهاى سال با مشقت فراوان با عرق جبين مرا و ديگر اعضاى خانواده را سرپرستى كرده، من در اين لحظه حساس از خداوند تقاضاى طول عمر براى پدر بزرگوارم مىكنم.
پدر عزيزم، من در تمام طول
عمرم كارى براى شما نكردم و هميشه باعث رنج و آزار شما بودهام و شرمنده و پشيمانم
كه چرا قدمى براى شما برنداشته ام از شما خواهش مىكنم كه مرا حلال كنيد.
برای نامادریم؛ دعوت به صبر و تقوا
مادر بسيار مهربان كه سرپرستى ما را از كودكى ادامه داد و زحمات فراوان در راه رشد و تكامل ما كشيده است، قدردانى مىكنم و مادرم را به صبر و تقوا دعوت مىكنم و مىخواهم كه در عزاى من براى على اكبر و على اصغر گريه كنيد و به دوستان و آشنايان كه پيامم به گوش آنها مىرسد توصيه مىكنم به صبر و تقوا و مى خواهم كه پشتيبان رهبر عزيز باشيد.
خداوند شهادت مرا مورد قبول خود قرار دهد. التماس دعا و از كليه كسانى كه مرا مىشناسند طلب حلاليت مى كنم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری