مادر شهید «کورش نظافتی» نقل می‌کند: «همه محله خبر داشتند بجز ما. به مادر شهیدان اسماعیلی گفته بودند شما همراه ما بیایید تا خبر شهادت کورش را به مادرش بدهیم. اما او گفته بود نمی‌توانم. این مادر، بچه‌اش را بدون پدر و با سختی بزرگ کرده، خیلی برایش سنگین است.»

خبر شهادت!

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید کورش نظافتی، یادگار «علی‌خون» و «فاطمه» سی‌ام تیر ۱۳۴۱ در تهران چشم به جهان گشود. او تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر یازدهم آبان ۱۳۶۱ در موسیان بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

بیشتر بخوانید: مجموعه تصاویر شهید «کورش نظافتی» 

نامهِ شهید «کورش نظافتی» منتشر شد

کورش شبها روی زمین می‌خوابید!

روایتی خواندنی از مادر شهید «کورش نظافتی» را در ادامه می‌خوانید:

«تا پیروزی»

حدود 2سال و 6 ماه جبهه بود. آخرین بار که به مرخصی آمد با خوشحالی گفتم: دیگر یک ماه مانده سربازیت تمام شود. اما در جوابم گفت تا وقتی جنگ هست، من هم سربازم، تا وقتی که ایران پیروز شود. همیشه وردزبانش این بود که خدایا! شهادت را نصیب من کن. اما وقتی با من حرف می‌زد، برای اینکه خیالم را راحت کند، می‌گفت محل خدمت من آنقدر امن است که موشک و خمپاره دشمن اصلاً به آنجا نمی‌رسد! اما ...»

بلاخره رسید روزی که کورش انتظارش را می‌کشید و مادر از آن واهمه داشت. حتی یادآوری آن روز هم چشمان مادر را بارانی می‌کند: «همه محله خبر داشتند بجز ما. به مادر شهیدان اسماعیلی گفته بودند شما همراه ما بیایید تا خبر شهادت کورش را به مادرش بدهیم. اما او گفته بود نمی‌توانم. این مادر، بچه‌اش را بدون پدر و با سختی بزرگ کرده، خیلی برایش سنگین است.»

اما بلاخره فهمیدم که آن بچه خوب و درس‌خوان و با خدا دیگر پیش ما برنمی‌گردد. گفتند در جریان عملیات، اصابت ترکش به گیجگاهش او را به شهادت رساند.

«فقط او»

«کورش 6ماهه بود که سخت بیدار شد. مرحوم پدرش خیلی برای بهبودی او تلاش می‌کرد. اگر صبح او را دکتر می‌بردیم و تا بعدازظهر بهتر نمی‌شد، پدرش بعدازظهر او را پیش یک دکتر دیگر می‌برد. طوری شد که همه به او می‌گفتند چرا این قدر خرج این بچه می‌کنی؟ پدرش گفت: فقط همین بچه به درد من میخورد! همین‌طور هم شد؛ بعد از شهادت کورش، پدرش به خواب عروسمان آمده و گفته بود کورش شفاعت مرا کرد.»

«هیچ توقعی ندارم»

مادر گر چه به تنهایی روزگار می گذراند و هر جا سر می گرداند، جای خالی کورش عزیزش را می بیند، اما از هیچ کس توقع یا گلایه ای ندارد حتی از کسانی که وظیفه شان رسیدگی به احوال امثال اوست اما هیچ وقت یادی از او نمی کنند: «آن اوایل که به منطقه دیگری نقل مکان کردیم، آقایی از طرف بنیاد شهید با یک بسته شکلات به دیدارمان آمد.»

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده