نوید شاهد - مادر شهید "حسن نوبندگانی" در روایت خاطرات فرزندش می‎گوید: «از زمانی که انقلاب شد، تفنگ بر دوشش بود و می‌گفت: برای خدمت به جامعه‌ام به جبهه می‌روم.» در ادامه از شهید "نوبندگانی" بیشتر بخوانید.
خاطره

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهيد حسن نوبندگانی به سال 1344 در شهرستان كرج ديده به جهان گشود. وي پس از سپري کردن دوران كودكي، 7 سالگي جهت كسب علم و دانش به تحصيل پرداخت و شروع به تحصيل کرد. وی تا كلاس دوم راهنمايي تحصيل كرد. با شروع جنگ تحميلي و يورش لشگر كفار در بسيج مسجد محل شروع به فعاليت کرد و از طريق بسيج پس از گذراندن دوره آموزش نظامي سه بار به جبهه‌هاي جنوب اعزام شد كه حتي يك بار مجروح شد و سرانجام دوازدهم فروردین ماه 1361در منطقه عملياتي شوش و در عملیات قتح المبین مفقودالاثر می‌شود. پس از سال‌ها دوري از وطن پيكر پاكش به وطن رجعت پيدا كرد. برادر ديگرش "حسين" در سال 66 به شهادت مي‌رسد.

مادر شهید "حسن نوبندگانی" در روایت خاطرات فرزندش چنین می‎گوید: "حسن" در كرج بيمارستان كمالي به دنيا آ‌مده و خيلي هم بچه مظلوم و آرام و ساكتي بود و چون بچه اولم بود. خيلي براي من عزيز بود.

خيلي خجالتي بود با يكي كه مي‌خواست حرف بزند از خجالت سرخ مي‌شد. در دبيرستان سعدي تحصيل مي‌كرد.از روزی که انقلاب شد و كرج شلوغ شد. تفنگ روي دوشش بود و توي كميته و بسيج هم فعاليت مي‌كرد تا اينكه جنگ شروع شد و خواست به جبهه برود. سه ماهي در جبهه بود از او بی‌خبر بودیم؛ نه نامه‌اي و نه تلفني.

هر موقع هم كه ما زنگ مي‌زديم، مي‌گفتند به خط مقدم رفته است. خودش هر چند وقت يكبار زنگ مي‌زد. مي‌گفت: حالم خوب است. تا اینکه مجروح شد؛ مچ پایش تیرخورده بود.

بعد از مجروحیت به جبهه بازگشت در حمله فتح‌المبين روز شانزدهم فروردین 1361 شهید شد و خبر شهادتش را براي ما آوردند.

حسن هيچ وقت با صداي بلند حرف نمي‌زد. بهش كه مي‌گفتم: نرو. مي‌گفت: من بايد بروم و به جامعه خدمت كنم.

شهید که شد پیکرش پیدا نشد و ما سه ماه دنبال پیکرش گشتيم. پدرش همه جا دنبالش رفت ولي پیکر او را پيدا نكرد. اسيرها كه آزاد شدند خواب ديدم او هم آمده است.

خانه را آماده کردم برای مهمانی بازگشت او از اسارت اما همه اسرا آمدند و او نیامد.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده