سیری در کلام شهیدخداداد ورزدار؛
«شهیدخداداد ورزدار» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در بيشتر زمان جنگ را در جبهه بود، يك بار تحت تأثير موج انفجار قرار گرفت و در بيمارستان بستري شد اما به خانواده چيزي نگفت، نمي‌خواست خانواده متوجه سختي كار او در جبهه شوند هميشه مي‌گفت من يك بسيجي ساده هستم. متن زندگی نامه این شهید را در نوید شاهد بخوانید.

شهید

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهیدخداداد ورزدار، فرزند اردشير و خانم رعنا شاه‌بيك، در نهم مرداد ماه سال 1343 در نظرآباد كرج متولد شد. وي در خانواده‌اي مذهبي بزرگ ‌شد. پدرش او را به مكتب‌خانه فرستاد تا با قرآن آشنا شود. خداداد دوران ابتدايي را در مدرسه ساسان در تهران مشغول تحصيل شد. وي در سطح تحصيلي متوسطي بود. وي خيلي با ادب و متين بود. هميشه زودتر از ديگران سلام مي‌كرد. نمازش را در مسجد مي‌خواند. در مراسم مذهبي شركت مي‌كرد. به بزرگترها به خصوص به پدر و مادرش احترام مي‌گذاشت.

خداداد به شغل جوشكاري و آهنگري پرداخت تا به اقتصاد خانواده كمك كند. در اوقات فراغت به خواندن قران و كتاب‌هاي علمي مي‌پرداخت، به ديدن دوستان و اقوام مي‌رفت. سعي مي‌كرد به ديگران كمك و گرفتاري‌هاي آن‌ها را برطرف كند. در زمان اوج‌گيري جريانات انقلاب او نيز همانند ديگر جوانان ايراني در راهپيمايي‌ها و تظاهرات‌ شركت مي‌كرد چندين بار توسط مأموران ساواك مورد تعقيب قرار گرفت، آنها از همسايگان درباره‌ي او مي‌پرسيدند ولي نتوانستند او را دستگير كنند، يك بار از سوي مأموران با باتوم مورد حمله قرار گرفت و از ناحيه سر آسيب ديد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي با شروع درگيري‌هاي منافقين در جبهه غرب، كردستان، شغل اصلي خود، جوشكاري، را رها كرد و به سپاه پيوست و به مناطق درگيري اعزام شد. در جبهه نيز در صورت لزوم جوشكاري هم مي‌كرد.

وي در اكثر عمليات‌ها به عنوان فرمانده گروهان گردان الغدير شركت داشت و جزو خط‌شكن‌هاي عمليات بود. وي در كارش احساس مسئوليت مي‌كرد. بيشتر اوقات در مأموريت بود و با آنكه ماشين سپاه در اختيارش بود، استفاده شخصي از آن نمي‌كرد. بيشتر زمان جنگ را در جبهه بود، يك بار تحت تأثير موج انفجار قرار گرفت و در بيمارستان بستري شد اما به خانواده چيزي نگفت، نمي‌خواست خانواده متوجه سختي كار او در جبهه شوند هميشه مي‌گفت من يك بسيجي ساده هستم.

شهادت در کربلای 5

خداداد ورزدار براي تكميل دين خود با زن مؤمنه‌اي به نام خانم صاحبه اخلاقي ازدواج كرد كه مدت زندگي مشترك آنان حدود 4 سال و چند ماه طول كشيد و حاصل ازدواج آنان 2 فرزند پسر به نام‌هاي محمد و علي است. او خود عاشق جبهه و مبارزه عليه كفر بود و ديگران نيز را تشويق مي‌كرد. اردشير ورزدار، پدرش، تعريف كرده است: «در جبهه جنوب زمان بمباران سوسنگرد در آنجا حضور داشتيم. پسرم ذره‌اي ترس به خود راه نداد و مي‌گفت: هر قدر هم بمب برسر ما بريزند يك ذره از ايمان ما نسبت به انقلاب و جهاد كم نمي‌شود.»

خداداد ورزدار در تاريخ چهاردم اسفند ماه 1365، در عمليات كربلاي5، منطقه شلمچه، با اصابت تير كه از پشت به قلب ايشان اصابت كرد به به شهادت رسيد.

پيكر پاك وي پس از تشييع در گلزار شهداي نظرآباد به خاك سپرده شد.

حجاب خواران از خون شهیدان باارزش‌تر است

شهيد خداداد ورزدار در قسمتي از وصيت‌نامه‌اش چنين نوشته است: «... پدر و مادرم، در شهادت من ناراحت نشويد و مگرييد. اگر هم خواستيد گريه‌اي كنيد به ياد امام حسين(ع) و شهداي كربلا و 72 تن باشد پدر و مادر مهربان من از زحمات چندين سالة شما متشكرم من عاشق خدا و امام زمان گشته‌ام و اين عشق هرگز با هيچ مانعي از قلب من بيرون نمي‌رود تا اين كه به معشوق خود يعني (الله) برسم و به راستي و به حق ما مي‌رويم كه حسين زمان را ياري كنيم كه خداوند به كساني كه در راه او پيكار مي‌كنند پاداش عظيم مي‌بخشد من براي خدا از ماديات گذشته‌ام و به معنويات فكر كرده‌ام از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر، همسر و فرزندانم چشم پوشيدم فقط براي هدف يعني (الله) پيروزي اسلام و اگر هزار كشور با هم متحّد شوند نمي‌توانند در مقابل نيروي اسلامي مقاومت كنند از امت شهيد پرور ايران مي‌خواهم دنبال روي خون شهيدان باشند از خواهران خود مي‌خواهم كه حجاب خود را حفظ كنند چون حفظ حجاب خواهران از خون شهيدان با ارزش‌تر است آرزوي ديدار تربت تو را دارم يا حسين(ع).»

اين شهيد فعاليتش را از زمان طاغوت در دوران راهنمايي مورد شكنجه قرار گرفته بود و با باتون به سرش زده بودند و توانسته بود فرار كند ساواكي‌ها به محله آمده بودند و مشخصات او را به همسايه‌ها مي‌گفتند همسايه‌ها به آنها چيزي بروز نمي‌دادند.

هشت سال دفاع مقدس را در جبهه‌ها بود يك بار هم موجي شده بود و در بيمارستان بستري شده بود كه خانواده‌ي اين شهيد بعد از دو هفته متوجه شدن در بيمارستان بستري است او هيچ‌گاه نمي‌خواست خانواده‌اش متوجه سختي او و مشكلات جبهه شوند پدر اين شهيد هم بارها به جبهه رفت و در قسمت پشتيباني خدمت به رزندگان مي‌كرد و در آنجا متوجه شد كه چه پسري دارد و چه شيرمردي است خبر شهادت را از هم‌‌رزمش پسر عمه كه داماد خانواده مي‌شد به خانواده خبر داده شد.


انتهای پیام/ 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده