گفت‌وگوی نوید شاهد با فرزند شهید محور مقاومت «دهقان آزاد»
«حجت الاسلام محمد دهقان‌آزاد» فرزند «شهید مدافع حرم غلامحسن دهقان آزاد» در اولین سالگرد شهادت پدرش در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد بیان می‌کند: «به عنوان فرزند شهید از مردم می خواهم با وجود مشکلات اقتصادی ناامید نشوند و اجازه ندهند مشکلات اقتصادی زمینه‌ساز بزهکاری و تباهی های اجتماعی شود. امیدوارم با کمک همدیگر مشکلات را از سر راه برداریم و ان‌شالله که مسئولان پیرو واقعی راه شهدا و رهبری باشند.»

شهید آزاد دهقان

به گزارش نوید شاهد البرز؛ «حجت‌الاسلام محمد دهقان‌آزاد» در گفت‌‎وگو با خبرنگار نوید شاهد البرز در آستانه نخستین سالگرد شهادت پدرش «غلامحسن دهقان‌آزاد» درخصوص زندگی و پیشینه خانوادگی این شهید بیان می کند: «پدرم شهید «غلامحسن دهقان‌آزاد» هجده شهریور 1341 در کرج به دنیا آمد. خانواده پدری من مذهبی و اصیل بودند. پدربزرگ مرحومم «کرم» نام داشت که همه او را به کسب رزق حلال می شناختند. پدر 18 سالگی به عضویت سپاه در می آید و مدتی مسئول اعزام به جبهه شهرستان کرج می‌شود.

او جزو اولین افرادی بود که در تشکیل نیروی قدس سپاه همت داشت و این شهید در ماموریت های مختلفی شرکت کردند که از جمله حضوردر لبنان، عراق و سوریه و محور مقاومت بود. او در زمان فرماندهی شهید حاج حسین همدانی در سوریه در سمت معاون این شهید گرانقد و همچنین مسئول نیروی انسانی سپاه درسوریه بود.

مسئولان پیرو واقعی راه شهدا و رهبری باشند

عمری مجاهدت و کار فرهنگی

دهقان آزاد درخصوص چگونگی شهادت پدرش می گوید: پدرم، سرانجام بعد از عمری سراسر مجاهدت شبانه روزی با حمله شیمیایی گروه تکفیری داعش درسوریه به شدت مجروح شد و مدتی در بیمارستان سوریه بستری و به علت وخامت اوضاع به تهران منتقل شد. سرانجام پس از تحمل مشکلات جسمی شدید در بیستم دی‌ماه 1399 به خیل شهدای مدافع حرم پیوست.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه شهید دهقان آزاد یک فعال فرهنگی و تربیتی بود، بیان می کند: «شهید دهقان آزاد از دوران جوانی اهل کار تربیتی و فرهنگی بود. پدرم خودش تعریف می کرد: «یک روز پیشنهاد فرماندهی پایگاه شهید قرهی در باغستان کرج را به او دادند. در خواب یکی از دوستانش که شهید شده بود و باهم خیلی رفیق بودند را می بیند که به او می گوید: «دهقان چرا به این پایگاه نمی‌آیی؟» پدر هم در خواب باهمان حالت شوخی و صمیمیتی که باهم داشتیم، باخنده می‌گوید: "ببین! تاموقعی که تو اینجایی من نمی‌آیم." رفیق شهیدش هم پاسخ می دهد: "باشه! من میرم ولی تو بیا اینجا." پدر که از خواب بیدار می شود به پایگاه قرهی می رود و منشا خیر بسیاری در آن منطقه می شود. خیلی از جوان های آنجا به واسطه پدرم وارد سپاه شدند و این ورود باعث پیشرفت در زندگی و تغییر مسیر زندگی‌شان شد. یکی از شهدای آن پایگاه «شهید رسول خلیلی» بود.
همیشه می‌گفت: «اگه می‌خوای برای امام زمان (عج) کار کنی باید بیایی در میدان؛ نه اینکه بشینی، نگاه کنی.»

کار باید برای خدا باشد

این فرزند شهید مدافع حرم، اخلاص و گمنامی را یکی از ویژگی های شهید دهقان آزاد می داند و بیان می کند: «پدرم همیشه روی کاربرای خدا و نیت خالصانه اصرار داشت. در زندگی شخصی می‌گفت: وقتی می‌خواهی برای خدا کار کنی چرا باید دیگران ببینند و متوجه شوند. چرا باید خودت را مطرح کنی یا کاری که انجام دادی را بازگو کنی؟! این نشان می دهد که واقعا برای خدا کار نمی‌کنیم. به همین دلیل، خیلی دوست داشت، گمنام باشد. خیلی پیشنهادها به او می‌دادند ولی رد می‌کرد. از بسیاری مزایای قانونی هم حتی استفاده نمی‌کرد. می‌گفت: اینطوری بهتر است و راحت تر جوابش را می‌دهیم. بااینکه در سپاه مسئول گزینش و معاون سردار همدانی بود و جایگاه بالایی داشت؛ دوست داشت همیشه گمنام بماند نه کسی بداند جایگاهش چیست و نه مطرح شود. چند روز قبل ازشهادتش در بیمارستان به سختی توانست این شعر را بنویسد:
ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند / از هرچه که دم زدیم آنها دیدند/ مامدعیان صف اول بودیم / ازآخرمجلس شهدا را چیدند / و از همگی طلب حلالیت کرد


باید شهید باشی تا شهید شوی


محمد دهقان‌آزاد با اشاره به کلام سردار دلها که باید شهید باشی که شهید شوی، درخصوص پدرش بیان می کند: «کسانی که ما را می شناختند، گاهی به ما می گفتند با توجه به جایگاه و سابقه پدرتان چرا شما مسئولیت مهمی ندارید؟! چرا پدرتان از موقعیتش برای شما استفاده نمی کند؟! من برداشتم از این پرسش ها، کج فهمی برخی است که نمی دانند تا شهید نباشی شهید نمی شوی. پدرم هیچ موقع ازجایگاهش استفاده شخصی نمی‌کرد؛ نه برای خودش نه برای ما. او می‌گفت: «باید باتلاش خودتان مثل بقیه مردم رشد کنید و به‌جایی برسید. او معتقدبود؛ اصلا نباید استفاده شخصی از جایگاهش شود؛ نه برای خودش  و نه برای ما زیرا که همین کارباعث بدبینی مردم نسبت به مسئولان و نظام می شود.
واقعا، مواقعی که به ایران می آمد، مشکلات اقتصادی مردم و جامعه قلبش را می‌آزرد.» 

اعتقاد به کسب رزق حلال

این فرزند شهید محور مقاومت «کسب رزق حلال» را ویژگی دیگر پدرش می داند و می‌گوید: «پدر خیلی روی رزق حلال تاکید داشت من هم که تازه کار اداری را شروع کرده بودم، می‌گفت: "پسرم، خیلی مراقب باش! در کارکم نذاری که حقوقت اشکال پیدا کند." می‌گفت: "برای لحظه به لحظه باید جواب بدهیم و در محل کار نباید بیکار باشی." وقتی که از سپاه بازنشسته شد، ۵میلیون به سپاه برگرداند. بابت اینکه مدیون نباشد وقتی سوریه بود چند تا از رئیس های قبایل آنجا چون با حاجی آشنا شده بودند و دوست بودند و هدیه دادن تورسمشون هم هست، یک گوشی اپل گرون قیمت به همراه یه مقدارزیادی طلا به او هدیه می‎‌دهند، ضمن اینکه طلاها و گوشی را به سپاه  برمی‌گرداند به سپاه گزارش مکتوب هم ارسال می کند تا باعث سواستفاده بقیه نشود. فرمانده سوریه هم از عمل پدر و پاکدستی‌اش خوشحال می شود و از او تقدیر می‌کند.»

پدرم «ساده زیست» به معنای واقعی بود

وی همچنین «ساده زیستی» را نیز جز منش پدرش برمی شمرد و بیان می کند: «خیلی ساده زیست بود. این ویژگی را از دوران جوانی داشته است. عموهایم تعریف می‌کنند که این روحیه را از جوانی داشته و از دست نداده است. یک گوشی خیلی ساده داشت که خراب هم شده بود ولی عوضش نمی‌کرد، می‌گفت: "همین خوب است." تااینکه من بی اطلاع از او یک گوشی خوب لمسی برایش خریدم. قبول نکرد و ناراحت شد. من هم مجبور شدم گوشی را پس بدهم. اهل خرج کردن برای خانواده بود اما می گفت: "دوست ندارم لباس نو و وسایل گران قیمت بخرم." ساده زیست به معنای واقعی بود. همین کارها را کرد که آخرش شهیدشد.»

«محمد دهقان‌آزاد» همچنین درخصوص روحیات عبادی و مذهبی پدرش چنین تعریف می کند: «به شدت اهل عبادت بود. ازجوانی ۳ماه رجب، شعبان و رمضان را روزه می‌گرفت.
اهل نماز شب بود و به هیچ وجه نماز را ترک نمی‌کرد. خیلی به نمازاول وقت اهمیت می‌داد. نزدیک اذان که می شد اگر بیرون بود کل دغدغه اش این بود که به نماز اول وقت برسد و جایی یا مسجدی را پیدا کند و نمازش را اول وقت بخواند و این عادتش را حتی در خریدهای خانوادگی، مسافرت‌ها  ترک نمی‌کرد. یادم است؛ بچگی‌ام یک سالی رفته بودیم با خانواده شمال شب در راه برگشت، جاده چالوس که بودیم اذان می شود و وقتی می‌بیند جایی برای نمازخواندن نیست و فقط جلوتر یک روستای عجیب و تاریک است؛ خروجی جاده را می گیرد و وارد روستا می‌شود. روستا در آن تاریکی ترستاک به نظر می رسید. تا اینکه پرسون پرسون به بالای بلندی و تپه رسیدیم. یک بلندی در روستا بود که به هر مشقتی نمازش را در آنجا خواند و با اینکه بچه بودم خاطرم است نماز را به جماعت برگزار کردیم و من مکبر بودم. آن مسجد و روستا که در مسجدش چند شهید را دفن کرده بودند؛ برای من خاطره انگیز شد.

امید به زندگی را با حل مساله اقتصادی مردم افزایش دهند


این فرزند شهید در پایان در پاسخ به خبرنگار نوید شاهد در خصوص انتظاری که از مردم و مسئولان دارد، چنین بیان می‌کند: «به عنوان فرزند شهید انتظار دارم که مسئولان امید به زندگی را با حل کردن و باز کردن گره از زندگی مردم؛ گره های اقتصادی و فرهنگی و معیشتی حل کنند. کسی که مشکل معیشتی دارد، نمی‌تواند به آینده و نظام خوش‌بین باشد در روایات هم داریم؛ «کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا.» جامعه‌اى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیرقابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمی‌کند. فقر، انسان‌ها را به فساد می‌کشاند. به کفر می‌کشاند؛ فقر را باید ریشه‌کن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید به‌طور جدّى در برنامه‌هاى مسئولان قرار بگیرد، که امروزه بحمداللَّه مسئولان دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد.
همچنین مسئولان به فکر فرهنگ جامعه، تربیت نسل جدید نیزباشند زیرا که وضعیت فرهنگی کشور را در خانواده، مدرسه و دانشگاه ها رادر حال سقوط می بینیم.  به عنوان فرزند شهید از مردم می خواهم با وجود مشکلات اقتصادی ناامید نشوند و اجازه ندهند مشکلات اقتصادی زمینه ساز بزهکاری و تباهی های اجتماعی شود. امیدوارم با کمک همدیگر مشکلات را از سر راه برداریم و ان‌شالله که مسئولان پیرو واقعی راه شهدا و رهبری باشند.»
 
گفت‌وگو از نجمه اباذری
 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده