عارفی در فکه
در جریان انقلاب و روزهای تظاهرات و درگیری با وجود سن کم در تمام راهپیماییها شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب به عنوان عضو فعال بسیج شبها به نگهبانی با دیگر عزیزان بسیجی میپرداخت.
او هیچگاه نماز و روزه و واجبات اسلامی را ترک نکرد. نماز شب را در راس کارهای خویش قرار میداد و همراه دیگر طلاب و روحانیون مجالس عزاداری سیدالشهدا (ع) و برپایی مجالس دسته جمعی دعای کمیل و توسل را برگزار میکرد.
با
شروع جنگ تحمیلی درس حوزوی را برای مدتی ترک کرد و چندین بار به عنوان رزمنده داوطلبانه
به جبهه اعزام و در عملیاتهای مختلف شرکت میکرد.
او دارای روحیه عالی و سرشار از معنویت بود و همیشه دیگران را آنها را با اسلام و دین مشروح اسلامی آگاه میکرد.
هیچگاه از خود تعریف نمیکرد و حس انسان دوستیشان باعث رشد معنوی خانواده بود.
شهادت در فکه
یکبار از طرف لشکر 27 محمد رسول ا... جهت حراست و نگهبانی از زندانها به چابهار اعزام شد که با روحیه اش سازگار نبود و از همان جا بدون اطلاع مسئولان به جبهه فکه رفت و از آنجا خود را به تیپ سیدالشهدا معرفی و مشغول رزم شد. آخرین اعزام او در تاریخ بیست و ششم دیماه 1361 به جبهه فکه بود و چهار روز قبل از پایان سه ماهه، بیست و دوم فروردین ماه 1362 در عملیات والفجر یک آغاز و در این عملیات مفقودالاثر شد و پس از 12 سال پیکر پاکش به میهن اسلامی بازگشت.
شبزندهداریهای شبانه
مادر
شهید در مورد فرزندش میگوید: شبی همچون شبهای
دیگر دوستان مجتبی و عدهای از روحانیون حوزه علیمه در منزل ما گرد آمدند و چراغها
را خاموش کرده و دعای توسل را در فضای سکوتی که برای خودشان ایجاد کرده بودند میخواندند
و من همراه دختر کوچکترم پشت پنجره میایستادیم و شاهد گریه و نالههایشان بودیم و
این برنامه را هرشب بهویژه شبهای جمعه برگزار میکردند.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد
انتشارات، هنری