آیا برای این مملکت یک سیلی خوردهای؟!
نوید شاهد البرز: رزمندههایی که تنشان را آماج گلوله کردند و در مرداب اسارت و مقاومت روزها را شمردند، نیلوفرانه به آزادگی رسیدند.
دکترمحمدرضا عسکری چهره نام آشنای عرصه علمی و فرهنگی در استان البرز است. عسکری از جمله جانبازان و آزادگانیست که بعد از آزادگی ردای معلمی میپوشد و در دانشگاه به جوانان اخلاق و معرفت درس میدهد. او از همنشینان و یاران شادروان حجت الاسلام ابوترابی در دوران اسارت و از همرزمان و درسآموختگان شهید چمران محسوب میشود که هشت سال از بهترین روزهای جوانی را در زندانها و سیاه چالهای رژیم بعث عراق سپری کرده است.
نوید شاهد پای صحبتهای این استاد دانشگاه نشسته و از مجاهدت تا آزادگی او را تورق میکند. این گفتوگو جذاب و خواندنی را تقدیم مخاطبان میکنیم.
نوید شاهد البرز: آقای دکترعسکری لطفا خودتان را برای مخاطبان ما بیشتر معرفی کنید.
آزاده عسکری: من شانزدهم آذر
ماه 1341در خانوادهای مذهبی در منطقه «مصباح» کرج
که هنوز قدیمیهای این شهر از آن با نام «ده کرج» یاد میکنند، متولد شدم. من آزاده و جانباز سیو پنج درصد هستم رشته تحصیلی من الهیات و معرف اسلامی است و تا مقطع دکتری ادامه دادهام. در حال حاضر رییس دبیرخانه هیات امنای استان البرز و مسئول دانشجویان غیرایرانی در دانشگاه آزادکرج هستم.
پدرم کاسبی مذهبی، همچنین قاری و خطیب بود.چهارچوب شخصیت دینی و مذهبی من در هیاتها و جلسههای مساجد که با پدر شرکت میکردم، شکل گرفت و بعد از آن با
کمک معلم هایی که داشتم نخستین جرقههای
ایمان و معنویت در من زده شد.
نوید شاهد البرز: چگونه وارد جریانات انقلابی شدید؟
آزاده عسکری: با شروع حرکتهای مردمی به خصوص در سال 1357 و حضورهیاتهای مذهبی و مجالس وآشنایی با پیامهای مکتوب امام من هم به این خیل عظیم پیوستم.
در بحبوحه مهرماه 1357 مبارزات من شکل سازمانی به خودگرفت و در دبیرستان فارابی که آن زمان در خیابان دانشکده کرج بود، نخستین قدمهای مبارزاتی من علیه رژیم پهلوی شروع شد.
ما کتابها و اعلامیهها و عکس امام را پخش می کردیم. یک بار هم ساواک وارد منزل ما شد و چیزی پیدا نکرد. با تحقق و پیگیری انقلاب، من بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی در سال 59 وارد سپاه شدم. در آن زمان به منطقه اهواز و بعد منطقه جنگی و در کنار شهید چمران و یارانش وارد دفاع از کشور شدم.
· نوید شاهد البرز: از دکتر چمران خاطرهای به یاد دارید که برای ما تعریف کنید؟
آزاده عسکری: بله؛ آن زمان ما وصف دکتر چمران را در دو سال نخست انقلاب زیاد شنیده بودیم. یکی از کسانیکه در انتخاب مسیر علمی من بسیار تاثیرگزار بود، او بود. او در جایگاه یک فرمانده، جهادگری صادق و خالص بود، در جایگاه علمی یک پرفسور برتر در رشته پلاسمای فیزیک بود که از دانشگاهی معتبر در امریکا فارغ التحصیل شده بود و اما درجایگاه خدمت به کشور و دفاع از وطن باید بگویم؛ در زمانی که می توانست مانند یک دانشمند در امریکا زندگی خود را در اوج تمول ثروت و آرامش بگذراند، برای دفاع از حریت یک ملت به کشور لبنان رفته و در اثنای انقلاب ایران که نیاز به نیروی انقلابی بوده به ایران آمده بود و به عنوان چهره بارز انقلابی حضور داشت.
· نوید شاهد البرز: نخستین دیدار شما با چمران کجا بود؟
آزاده عسکری: نخستین دیدار من با دکترچمران در منطقه «نورد» بود، او فرمانده جنگهای نامنظم بود. آن زمان نهاد بسیج هنوز شکل نگرفته بود. دکتر چمران دفاتری در شهرهای ایران داشت که نیروهای مردمی برای ثبت نام به آنجا مراجعه می کردند و تحت عنوان جنگهای نامنظم به فرماندهی دکتر چمران، مبارزات خود را شروع میکردند.
من در گروههای اولیه جنگی به «نورد» اعزام شدم، چند روز بعد از حضور در منطقه، او را دیدم و بسیار با ذوق و شوق به خدمتش رفتم و در همان ابتدا به اوگفتم : من چند سوال از شما دارم و او هم استقبال کرد. سوالات من این بود: اول؛ چگونه مثل شما من تحصیلاتم را بگذرانم، دوم؛ چگونه من معروف شوم و سوم؛ چگونه من در جایگاه یک انقلابی عمل کنم.
دکتر چمران با لبخند این جواب را داد: «قبل از این سه مرحله، اول مرد شو! »
من پرسیدم که آقای دکتر چه جوری باید مرد شد؟! گفت: «محور این است که کار را باید برای خدا انجام داد و اگر به مسیر نامردی وارد نشوی، مرد شدهای.»
· نوید شاهد البرز: اساس الگو و محور زندگی شما در زندگی و جهاد چه چیزی بوده است.
آزاده عسکری: یک عبارت دو کلمهای را امام حسین (ع) میفرمایند که من محور زندگیام را بر اساس این دو کلمه قراردادم. امام میفرمایند: « ان حیات عقیدة و الجهاد» از نظر اباعبدالله (ع) تعریف زندگی دو کلمه است: اول اینکه در راه اعتقادت جهاد کنی و دوم اینکه اجازه ندهی هیچ موقع غبار غفلت در مسیر زندگیات ایجاد شود.
· نوید شاهد البرز: برای من بسیار جالب است که شما در آن سن کم و جوانی به این مساله رسیدید.
آزاده عسکری: در جبهه تقریبا همه رزمندههای ما به این مفاهیم رسیده بودند. شاید آن دوران سن ما کم بود اما روحمان از آمادگی معنوی بالایی برخوردار بود.
· نوید شاهد البرز؛ تفاوت افراد در آن زمان با وضعیت کنونی را در چه می دانید؟
آزاده عسکری: آن موقع انقلاب که شد، هدف معلوم بود. انقلابی تسامح و تساهل نداشت. دودو تای مادی نمیکرد. یک اعتقاد داشت ودر یک کلمه مجاهد بود. انقلابیهای ان زمان مانند شهید سعیدیها که با مته مغزش را در زندان ساواک سوراخ میکنند ولی دست از انقلابیگری بر نمیدارد و همچنین شهید غفاری که از مبارزات انقلابی دست بر نداشت.
شهید جعفر سبحانی او دانشجوی دکترا در امریکا بوده است. در دوران دفاع مقدس به ایران آمد و به یاد دارم قامتی کشیدهداشت و با وارستگی که در نهادش بود، در کنار ما قرار گرفت و راهنمای ما شد و در واقع ما را پرورش میداد.
· نوید شاهد البرز: این گفته که جبهه دانشگاهی دیگر است از نظر شما درست است.
آزاده عسکری: بله، کاملا درست است. یکی از جملات امام این بود که جبهه دانشگاه رزمندگان شده است و واقعا هم همینطور بود. اوائل جنگ ما حمله شبانه نداشتیم، روزها تک می زدیم و غروب که میشد، پای صحبتهای بزرگانی چون شهید چمران و شهید سبحانی مینشستیم و خمیرمایۀ وجودی ما پای صحبت ها و درسهای آنها شکل میگرفت.
· نوید شاهد البرز: در جبهه چه سمتی داشتید؟ روزی که شما به اسارت نیروهای عراقی در آمدید را به یاد دارید؟
آزاده عسکری: من از ابتدا فرمانده دسته بودم. پانزدهم مهرماه 1359 بود و تقریبا پانزده روز از جنگ میگذشت. من به منطقه جنگی «نورد» در اهواز اعزام شدم. عراقیها در پنج کیلومتری شهر اهواز بودند.
در واقع آنها از ابتدای حمله به ایران تا پنج کیلومتری شهر اهواز پیش رفتهبودند و در «نورد» که منطقهای جنگلی با درختانی انبوه است، متوقف شدند. ماهم در معیت همرزمانمان که خیلی از آنها شهید شدند در مقابل آنها ایستاده بودیم.
بیست و دوم بهمن ماه 1361 بود و ما در بحبوحه عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه بودیم که من با برخورد تیر به ناحیه شکم مجروح شدم، خونریزی شدیدی داشتم. بیهوش شدم، به هوش که آمدم متوجه شدم در اسارت عراقیها هستم.
· نوید شاهد البرز: بعد از اینکه متوجه شدید به اسارت در آمدید و زخمی هم بودید، چه اتفاقی افتاد؟
آزاد عسکری: من زخمی بودم و عراقیها، زخمی ها را رها کرده بودند. آنها ما را به بیمارستان نمی بردند. دانشجویان دکتری ما تیر را از شکم من با سیم خاردار درآوردند و اگر این کار را نمیکردند ما میمردیم بعد از آن دوران نقاهت را باید میگذراندم. خلاصه از آنجایی که لطف و مشیت خداوند بر ادامه حیات بود، زنده ماندیم.
· نوید شاهد البرز: بعد از بهبودی زندگی در اسارت چگونه بود؟
آزاده عسکری: بعد از بهبودی در مرحله اول من را به زندانهای انفرادی در بغداد بردند و در آنجا تحت بازجویی و تفتیش شدید قرار گرفتم. بعد از آن به اردوگاه موصل در شمال عراق فرستاده شدم.
من در اردوگاه در کنار سایر اسراء با سبک جدیدی از زندگی روبه رو شدم. همه ما با زندگی توام با شکنجه و نبودن پدر و مادر و عاطفه روبرو بودیم.
مهمترین مورد این بود که با برنامهریزی و مطالعه خودمان را حفظ کنیم. برای خودمان زندگیای تعریف کرده بودیم که بتوانیم هم به مطالعه و هم به ورزش بپردازیم و هم بر روی مبانی اعتقادی خود کار کنیم. همچنین بچههای ضعیفتر را باید حفظ میکردیم و هر کدام از اینها برنامههای خود را داشت و همه این برنامهها باید دور از چشم عراقیها انجام میشد.
ما در اردوگاه نوجوانان سیزده ساله تا پیرمردهای صد ساله داشتیم. مسنترین فرد اردوگاه پیرمردی به نام «حاج صدام» بود که تقریبا هشتاد سال داشت. او اهل شوش و عربزبان بود بهدلیل تشابه اسمی با صدام، عراقی ها بیشتر او را شکنجه میکردند.
· نوید شاهد البرز: چه زمانی از اسارت رهایی پیدا کردید؟
آزاده عسکری: بیست و ششم مرداد ماه 1369 به ایران برگشتم.
· نوید شاهد البرز: از نظر شما معنی آزادگی چیست؟
آزاده عسکری: آخرین سخن ابی عبدالله که می گوید: « اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم»جواب سوال شماست. امام حسین (ع) می گوید: اگر در دنیا اعتقادی به معاد ندارید اگر دین ندارید، آزاده باشید. آزادگی یعنی تعلق به دنیا نداشتن، این دنیای رنگارنگ برای هرکسی بهشکلی نمود پیدا می کند تا پوست موز را زیر پای فرد نیندازد و زمین نزند، رهایش نمیکند. مال دنیا، بچه دنیا، ویلا دنیا، مقام دنیایی حکم همان پوست موز را دارند.اگر انسان بخواهد مصداقی از حریت و آزادگی باشد طبق فرمایش ابیعبدالله باید از این دنیا بکند و سبکبال آماده رفتن به آن دنیا باشد. آزادگی یک رشد و جایگاه معنوی و آمادگی روحی است؛ یعنی اینکه هر آن آماده بودن و بدهکار جایی نبودن و سبکبال با خدای خود معامله کردن.
امیدوارم ما در این جایگاه قرار گرفته باشیم. دوران اسارت ما نزد بهترین بندگان خوب خدا که معتقد و مجاهد بودند، گذشت. امیدواریم این دنیا و اعمال دنیا ما را فریب ندهد و بتوانیم وظایف خود را نسبت به انقلاب رهبر و خونهای مطهر شهدا انجام بدهیم و روز قیامت سربلند شهدا باشیم و شرمنده نشویم و نگوییم که ما بعد از شما زمینگیر شدیم و نتوانسیم راه شما را بپیماییم.
· نوید شاهد البرز: رشد معنوی در دوران رزمندگی با دوران اسارت چه تفاوتهایی داشت؟
آزاده عسکری: در دوران جبهه ما یک رزمنده بودیم در کنار جهاد یک ارتزاقی هم از بزرگانی چون چمران داشتیم. دوران اسارت ما فارغ البال از کلیه کارها بودیم و تمام وقتمان بازگشت به خویشتن بود. در دوران رزمندگی ما به فرمان امام ماموریتی را در کنار بزرگانی مثل سردار شهید حاجحسن میررضی، شهید مهدی شرعپسند و شهید سبحانی و شهید ابوالفضل کلهر انجام دادیم. اما در دوران اسارت ما با محوریت رهبر و راهنمایی چون حاج آقا ابوترابی که ما آزاده ها هرگزاو را فراموش نمیکنیم و هر چه داریم از این مرد بزرگ است، روحمان را پرورش دادیم.
· نوید شاهد البرز: حاج آقا ابوترابی که بود چه نقشی در دوران اسارت شما داشت؟
آزاد عسکری: «حاج آقای ابوترابی»، «سید آزادگان» نام گرفته است. روحانیای مجتهد و به تمام معنا خودساخته بود. او در دوران مبارزات شهید نواب صفوی در کنار او بوده و اسارت را در زندانهای شاه نیز تجربه کرده بود.
او به ما کمک کرد که در دوران اسارت زندگی جدیدی را تجربه کنیم و بدانیم که چگونه باید زندگی کنیم و در مقابل کسانی که هرگاه امکان دارد ما را از بین ببرند، هم انقلابی بمانیم و هم تا آنجایی که میتوانیم خودمان را حفظ کنیم. ما آنجا یک سبک و روش جدید از زندگی داشتیم که توانستیم در دست عراقیها روح و جسممان را پرورش بدهیم چون صدام قصد داشت همه ما را به لحاظ روحی و روانی نابود کند.
امیدوارم ما بتوانیم تدوینگر این دوران ده ساله اسارت باشیم. خیلی از بچهها قبل از دفاع مقدس موقع شناسایی در حرکتهای ایذایی قبل از جنگ دستگیر شده بودند و بیش از ده سال در اسارت بودند.
امیدوارم فرصتی بوجود بیاید که بتوانیم تبیینگر آن دوران باشیم که چه زندگی پررحم و پرمرحمتِ مهرآفرینی توام با انگیزه را با بچهها داشتیم که هم خودمان و هم دیگران را را حفظ کردیم و خم به ابرو نیاوردیم و در آن شرایط سخت استقامت کردیم.
· نوید شاهد البرز: شما در جایگاه یک جانباز ازاده از شرایط کنونی جامعه راضی هستید؟
آزاده عسکری: خیر، عدهای به این مملکت خیانت میکنند و نام انقلابی را یدک می کشند و انقلابیون واقعی با عفاف و صداقت به کناری زده شدهاند و هرگز طرح موضوع نمیکنند که روزهای سخت را ما بر دوش کشیدیم. ما برای این سرزمین دلسوزاندیم و بدنهایمان آماج گلولهها شد. ما برای اسلام در سلولهای انفرادی آسیبهای جدی دیدیم. امروز ما به بعضی از مسئولین میگوییم برای این انقلاب و اسلام آیا یک سیلی خوردهاید؟! ما معتقدیم که اینها برای خداست و ما نیازمند امضای خداوند متعال هستیم. اما دیدن بعضی چیزها در جامعه سخت است. متاسفانه خیلی از انقلابی نماها فضای جامعه را به سمت ناامیدی بردهاند که مردم ما به خصوص جوانان را بیانگیزه کردهاند. چرا که اینها خودشان را انقلابی می دانند!!! انقلابی واقعی خودش را همیشه بدهکار مردم میداند و هیچوقت زندگی تجملی ندارد چون فقط خدا را دیده و خودش را وقف جامعه کردهاست.
· نوید شاهد البرز: به عنوان سخن آخر، وظیفه همه ما در شرایط کنونی چیست؟
آزاده عسکری: مسئولیت همه ما، همه کسانی که انقلاب و امام را دیدیم و رهبری و منش او را میبینیم؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین نسل امروز است.
اگر تفکر ایثارگرانه رشد پیدا کند، در کشور ما صیانتبخشی ایجاد میشود. از طرفی مردم امروز از شعار خسته شدند. بعضی از مسئولین «شوآف» می کنند. مگر میشود مسئولی ایثار اجتماعی را ترویج بکند و خودش عمل نکند و خدایی نکرده اختلاسگر باشد یا با اختلاسگران همراه باشد و مماشات بکند.
بعضی از رزمندگان و آزادگانی که مردان جنگ دیروز بودهاند، امروز به میدان نمیآیند از حرکتهای شعارگونه خیلی از مسئولین ناراحت هستند.
من وقتی با زبان دل دانشجویان با آنها صحبت می کنم، پروانهوار مسیر ایثار را می پیمایند ولی از ما جدا می شوند و جامعه را میبینند و با دروغ، شعار و نبود شفافیت روبهرو میشوند. چرا تا الان دولت الکترونیک راه نیفتاده است؟! چون دولت الکترونیک یعنی کار در اتاق شیشهای. امیدوارم که خداوند به همه ما توفیق خدمت صادقانه را بدهد.
گفتوگو از نجمه اباذری