سیری در حیات طیبه «شهید محمود رضاپور»:
«شهید محمود رضاپور» از شهدای دوران دفاع مقدس است. «محمدحسن مقیسه» در کتاب «ستارگان راه» از حیات طیبه این شهید نوشته است: «فصل، فصل کتاب‌های درسی، زبان گویای نقش آفرینی‌های توست.»

بار پرنیان


به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید محمود رضاپور؛ چهاردهم خرداد1348، در شهر شاهدشهر از توابع شهرستان شهريار به دنيا آمد. پدرش علی، كشاورزی می‌کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. او نيز كشاورز بود. از سوی سپاه در جبهه حضور يافت. هفتم بهمن 1365، با سمت آرپی‌چی زن در منطقه عملياتي كربلای 5 بر اثر اصابت تركش به كمر، شهيد شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاك سپردند. برادرش احمد نيز به شهادت رسيده است.



«محمدحسن مقیسه» در کتاب «ستارگان راه» در خصوص این شهید نوشته است:

«چقدر زود به قله رفیع انسانیت رسیدی، به نقطه اوج آرزوی هر مسلمان نوجوان ۱۴ ساله‌ای بودی که در کمال اخلاص و فروتنی، بی‌محابا قد کشیدی و در بحبوحه راهپیمایی‌های مردمی و بیداری انقلاب اسلامی، بالغ شدی و کامل و بعد زیر سایه خداوندی پناه گرفتی و خود را یافتی.
 باورت را با جوهر وجود، بر سپیدی کاغذ نشاندی و گفتی که اگر پیوستن به ابدیتی سخن گفتی که گویا از پیش، طعم شیرین، شور زیبا، و ذوق و شوق و کوشش و کشش آن را که در تمام هستی / جهانی را دیدم یک سر غرق دریای ناشکیبایی

بهار از ۱۳۶۱ فصل پیوند ناگسستنی تو بود با شهیدان و فصل علمداری پرچم برادر شهیدت، که پیش از آن تو را به ادامه راهش سفارش کرده بود. و تو آن روزها ۱۴ ساله‌ای بودی که با بزرگ کردن سن و سالت در اصل شناسنامه! اولین حضورت را در 28 آبان ماه 1362در جبهه جنوب رقم زدی تا در عمل به وصیت برادرت که از بهشت برین خدا نگرانت بود. جای خالی گل زنبق انقلاب، شهید احمد رضا پور، را در باغ جبهه پر کنی. حریت در کنج نگاهمان می نشیند وقتی می‌بینیم صحبت از زیبایی مرگ و حیات پس از آن، امید زندگی ات را دو چندان کرده و خستگی را از جسم چالاک تو پاک شسته بود؛ چرا که حضور در یورش‌های فراوان علیه بعثی‌ها در: بدر، خیبر، والفجر هشت کربلاهای ۱، ۴ و ۵ ، هرگز سد راه تحصیل تو نشدند، که شب‌های سنگر و فصل فصل کتاب‌های درسی، زبان گویای نقش آفرینی‌های توست. محمود جان! جهاد با نفس، جهاد با دشمن و جهاد با جهل، تا بار پرنیانی خود را بربندی برای حیات باقی، آخر درس آموخته مکتب قرآن بودی و می‌دانستی که: «...کل امری بما کسب رهین.»

همه می‌دانستند که تو هم خیلی زود در باغستان شهر شهادت به برادرت خواهی پیوست، اما ... نه، شلمچه پایان تو نبود؛ ثانیه‌های ۲۳ دی ماه ۱۳۶۵ همچنان پیروی شجاعانه‌ات را در کربلای ۵ تحسین می‌کنند.

 

اگر بار خار است خود کشته‌ای / و گر پرنیان است، خود رشته‌ای»

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده