شهید «هاشمی‌نفت‌چالی» از شهدای دوران دفاع مقدس در نامه‌اش حال و هوای جبهه را این‌گونه توصیف می‌کند: «مانند بوی عطر ياس‌هایی كه از سينه اين جوانان در شب برمي‌خيزد و بوسه‌های كه در سايه ربوده شده، خوشبختی‌هايی كه تنها خواب آلودگی شب ناظر آن بوده است، بيدار می‌شوند و شهيد شدن برادران و همسنگران دلپذير را در ياس تاريكی جان می‌گيرند.»

نامه


به گزارش نوید شاهد البرز، شهید «رضا هاشمی‌نفت‌چالی» اردیبهشت 1340، در شهرستان بابل چشم به جهان گشود. پدرش ابوالقاسم و مادرش زینب نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت 1361، در حمیدیه با اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکرش را در امامزاده محمد(ع) شهرستان کرج به خاک سپردند.

آنچه در ادامه می‌خوانید متن وصیت‌نامه شهید هاشمی نفت‌چالی است.

پس از تقديم عرض سلام و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. اگر احوالی از اين فرزند سرباز خود رضا هاشم خواسته باشيد، خوب هستم و شب و روز به دعاگویی شما و آن مادر محترم مشغول می‌باشم و اميدوارم كه سلام مرا كه از شب‌های تاريک در سنگر كه غنچه‌های قلبمان در سنگر بر روی اسلحه‌ای و بر روی ماشه اسلحه پر تكيه می‌كنيم و در قلب دشمن فرود می‌آوريم و سلام مرا آنجا كه ستاره مشتاق ما سربازان را در انتظار می‌كشد و دشمنان رگبار مسلسل را مانند نقل و ستارگانی كه در تاريكی شب پيدا می‌شود و ما در آسمان آن ستاره قشنگ را می‌بينيم بر روی سرمان فرود می‌آورند.

سلام، مرا كه از غرش خمپاره‌های بی‌امان دشمن در شب تنبل و خسته كوفته ما را از خواب غليظ سياهی شب بيدار می‌كند و باران رگبارهای مسلسل جويبار خشكيده كوه‌ها و ... مانند چمن سبز سفر می‌دهد و غنچه‌های قلب جوانان را در سياهی شب به هم می‌شكفت. قلب پاره پاره اين برادران مانند بوی عطر ياس‌هایی كه از سينه اين جوانان در شب برمي‌خيزد و بوسه‌های كه در سايه ربوده شده، خوشبختی‌هايی كه تنها خواب آلودگی شب ناظر آن بوده است، بيدار می شوند و شهيد شدن برادران و همسنگران دلپذير را در ياس تاريكی جان می‌گيرند.

آری! خانواده گرمی اين هست زندگی يک سرباز اميدوارم كه به اين صورت نامه می‌نويسم ناراحت نشويد چون خيلی دلتنگم چون كه مدت زياد هست برايم هيچ نامه‌ای نيامد و من احساس تنهايی می‌كنم و نامه را به اين صورت مي‌نويسم و می‌خواهم آن قلبتان مانند گلی كه تازه سر بر فراز آسمان می‌افكند باز شود. برايم ناراحت نباشيد چون در قلبم اين ناراحتی شما را احساس می‌كنم و توانایی خود را از دست می دهم و چيزی كه مرا در جبهه حق علیه باطل می‌رنجاند. انتظار كشيدن نامه شما است و آنقدر چشم انتظار نامه‌تان مانده‌ام كه در چشمان خسته از انتظارمان اشك يأس می‌ورزد. در دامان رگبار مسلسل‌ها پدر جان برايم ناراحت نباشيد من اينجا بايد برای نامه همه منتظر بمانم. نامه همه را سفارشی بدهيد فقط نامه من هست كه نبايد به دستم برسد. من حالم خوب هست. خدمت خواهرانم دعا می رسانم و خدمت آقا محمدرضا و جلال جون را عوض من دعا و عروسی نمايد. خدمت عباس آقا و خاله مريض سلام برسانيد و خدمت خواهر شهين و داداش حسن با بچه‌ها سلام و دعا برسانيد. خدمت دايی حسن با خانواده سلام و دعا برسانيد خدمت دایی حسين و آقا اياحق با خانواده سلام برسانيد. خدمت كريمی با خانواده سلام برسانيد. خدمت علی با خانواده سلام برسانيد. خدمت منوچهر با خانواده از فلانی سلام برسانيد. داش جعفر و آقا رضا را از قول من سلام برسانيد. خدمت برادر عزيز رضا جان را سلام برسانيد. ديگر فكر نكنم كه در توی محل كسی مانده باشد فقط محسن آقا را هم از قول من سلام برسانيد. ديگر عرضی ندارم به جز سلامتی همه. منتظر جواب نامه‌‌تان. من حالم خوب هست.

روایتی دل‌انگیز از فضای جبهه در نامه به یادگار مانده شهید «هاشمی نفت‌چالی»

روایتی دل‌انگیز از فضای جبهه در نامه به یادگار مانده شهید «هاشمی نفت‌چالی»

انتهای پیام/ 




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده