شهید «سیدکمال ولدی‌صومعه‌سرایی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیت‌نامه خود چنین می‎نگارد: «اگر بناست همه چيز دنيا با مرگ پايان يابد چه بهتر كه شهادت به افتخار آخرين فصل زندگى انسان باشد.»
چه بهتر كه شهادت به افتخار آخرين فصل زندگى انسان باشد.

به‌گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «سیدکمال ولدی‌صومعه‌سرایی» بیستم اسفندماه 1343، در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش سید حبیب، راننده کارخانه بود و مادرش سرور نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. تراش کاري مي کرد. از سوي بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفند 1363 در شرق رود دجله عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال 1376 پس از تفحص، در امامزاده محمد شهرستان کرج به خاک سپرده شد.

متن کامل وصیت‌نامه شهید مذکور را در ادامه می‌خوانید.

بسم الله الرحمن الرحيم

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹ وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹

«مپنداريد آنهايى‌كه در راه خدا كشته مى‌شوند مرده اند بلكه زنده اند و در نزد خدا روزى مى خورند، فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا (سوره نسا آيه 74). پس بايد كارزار كنند در راه خدا آنها كه خريدند زندگانى دنيا را به آخرت و هر كه كارزار كند در راه خدا پس كشته شود يا غالب آيد پس زود باشد كه بدهيم او را مزدى بزرگ .

فاصله‎ای تا انسانیت

سلام و درود بى‎كران بر رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران امام خمينى و با سلام و درود به تمامى معلولان و مجروحان جنگ حق عليه باطل و سلام و درود به تمامى خانواده شهدا و امت شهيد پرور ايران. اكنون كه اين وصيت‌نامه را مى‌نويسم همچون دفعات قبل خودم را لايق كشته‌شدن در اين راه نمى‌بينم هنوز خيلى تا انسانيت و مؤمن واقعى شدن فاصله دارم و از خداوند مى‌خواهم كه اين سعادت شهادت را نصيب ما بفرمايد.

«قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى الله رب العالمين» .(سوره انعام آيه 162) بگو همانا نماز من و عبادت و زندگى و مرگ من در راه پروردگار جهانيان است. (هان اى شهيدان در جوار حق تعالى آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزى شما را از دست نخواهد داد و اى بازماندگان شهداى به‌خون خفته و اى معلولان كه حيات جاويد خود را با نثار سلامت خود بيمه كرده‌ايد مطمئن باشيد كه ملت شما مصمم است تا پيروزى حكومت الله و حضور بيمه الله نگهبان هسيند ) امام خمينى. اگر بناست همه چيز دنيا با مرگ پايان يابد چه بهتر كه شهادت به افتخار آخرين فصل زندگى انسان باشد. همه گونه افسردگى و ناراحتى مطمئنا باعث عذاب روح من خواهدشد و ضمنا برايم سياه نپوشيد و خوشحال و اميدوار باشيد كه اين مأموريت از جانب خداوند است بايد همه دوستان و خويشان و به‌خصوص خانواده و مخصوصا پدر و مادرم شاد باشند . پدرم تو كه مانند امام حسين (ع) كه على‌اكبر را به‌ميدان جنگ فرستاد. او را قربانى دين كرد همان طور بايد صبر امام حسين (ع) داشته باشى و هميشه پايدار باش تا دشمنان از اين طريق هم نابود بشوند، مادرم تو هم صبرى همچون فاطمه (س) و خواهرانم شما هم بايد صبرى همچون زينب (س) داشته باشيد و شما برادران عزيزم بايد ادامه دهنده راه من و شهيدان باشيد. كارى كه شما خواهران و برادران حزب الله مى‌توانيد بكنيد اين است كه هميشه گوش به فرمان امام باشيد و امام را تنها نگذاريد و كارى زينبى كنيد و ما كه رفته ايم كارى حسينى كرده‌ايم و اگر اين سعادت شهادت نصيبم شد و جنازه ام به‌دستتان نرسيد بر سرخاك شهداى ديگر برويد و فاتحه بفرستيد چون تمام شهدا باهم ‌هستند.
مبادا به‌خاطر اين كه جنازه ام به‌دستتان نرسيده از همه چيز بيزار شويد، خداوند آن موقع شما را زير امتحان خود قرار داده و شما بايد سعى كنيد كه از اين امتحان الهى خوب برآييد و اگر هم جنازه ام به‌دستتان رسيد هر جا كه امكانش برايتان بود دفنم كنيد و هر شب جمعه كه كارى نداريد بر سر خاكم بياييد و يك فاتحه بفرستيد اگر هم خدا خواست من هم در آنجا حاضر خواهم شد. تقاضا دارم كه در تشييع جنازه ام اسراف نشود و از مؤمنينى كه در تشييع جنازه‌ام شركت مى‌كنند از آقا امام زمان (عج) درخواست كنند كه براى دفنم بيايند و تا انقلابش امام را نگهدارد و اگر هم امكان دارد با همان لباس به‌خاكم بسپاريد و شما برادران و خواهران حزب الله بدانيد كه خوابم تعبير شد و به آرزويم رسيدم. اين اجازه را ندهيد كه ضد انقلابيون و منافقان محل ، زير تابوتم را بگيرند مگر اينكه توبه كرده باشند. جنازه ام را به محل ببريد بعد درب تابوت را باز كنيد و لباس‌هايم را هم مرتب كنيد و وصيت‌نامه‌ام را بالاى سر جنازه ام بخوانيد و به‌تمامى مردم جنازه ام را نشان دهيد كه ببينند چيزى از اين دنيا نمى برم و با افتخار و سر افرازى و سربلندى بسيار به‌ديدار سالار شهيدان آقا امام حسين (ع) مى روم.

درس ایثار، شهامت، شجاعت

اگر نتوانستم در رفاه و آسايش در شهر درسم را با موفقيت به‌پايان برسانم مى روم تا در دانشگاه رنج‌ها و سختى هاى جنگ درس ايثار را از ابوالفضل و درس شهامت و شجاعت را از على اكبر و درس شهادت را از سالار شهيدان آقا امام حسين (ع) بياموزم تا در آن دانشگاه فارغ التحصيل شوم. چيزى ندارم كه به پدر و مادرم تعلق بگيرد تا كمكى به قرض‌هايشان باشد من از آن روزى كه متولد شدم تا به‌حال جز گرفتارى و دردسر برايشان چيزى نداشته‌ام پس تقاضا دارم كه مرا ببخشيد و از شما مى‌خواهم كه حلالم كنيد و از همه تقاضا دارم كه حلالم كنند. از همه مى‌خواهم كه بر سر نمازهايشان مرا دعا كنند چون خيلى محتاج دعاهاى شما هستم. السلام عليك يا ابا عبدالله وعلى الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله ابدا مابقيت وبقي الليل والنهار ولا جعله الله بأخر العهد مني لزيارتكم السلام على الحسين وعلى علي بن الحسين وعلى اولاد الحسين وعلى اصحاب الحسين..

الله اكبر الله اكبر اشهد ان لا اله الاالله واشهدو ان محمد رسول‌الله نوزدهم تیرماه 1363


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده